آرامیس مشاور




زسستی کژی زاید و کاستی مطلب ویژه

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نوشته شده توسط  | منتشرشده در: مقالات عمومی

برای بررسی و آسیب شناسی موضوع تنبلی و مسائل زمینه ساز آن و ارائه راهکارهای مقابله با کاهلی می شود از دو منظر به قضیه نگریست.
ابتدا بحث کلان و اینکه چه عوامل جامعه شناختی ای از دیر باز باعث ایجاد این معضل شده و دوم بررسی فردی و اینکه در دیدگاه یک جوان یا نوجوان چه اتفاقی می افتد که رفتارش میل به تنبلی می کند.


به طور کلی به نظر می رسد مواردی از جمله وجود نفت و دسترسی ما ایرانیان به منابع مالی ای چون آن، در نگاه کلان و در سطح دولتی سبب شده که ما به امتیازاتی دسترسی داشته باشیم که بابت کسب آنها تلاش زیادی نکرده ایم.
در واقع از این قرار است که پول ناشی از نفت، سیستم بوروکراسی عریض و طویلی ایجاد کرده که به موجب آن افرادی که به قول معروف «یقه سفید» یا حقوق بگیر نامیده می شوند
جذب سیستم دولتی شده تا از موقعیت نسبتاً امنی به لحاظ امنیت شغلی بهره ببرند؛ در عین اینکه نیازی به کار یدی سخت نیست و با پشت میزنشینی می توان امورات را گذراند.
همین مورد و اموری از این قبیل باعث شده بسیاری از افراد دنبال این باشند. تا از مسیرهای خاصی که وابسته به سیستم دولت است امرار معاش کنند. چرا که فرد از این طریق معمولاً از اثبات وضعیتی نسبی برخوردار شده و چیزی مثل استخدام شدن به او اطمینان خاطری برای کسب در آمد می دهد؛ طوریکه دیگر انگیزه خاصی برای تلاش و رشد تولید در سطح برجسته نداشته باشند.
پس از ذکر کلی این قضیه، نوبت به پرداختن به عامل بعدی زمینه ساز بروز تنبلی می رسد:
فساد اداری یا در بیانی ملایم تر، آسیبهای که در سیستم اداری به وجود آمده، مانند دسترسی برخی از افراد درون سیستم به فرصت های نابرابر از طریق مسائلی چون رانتها یا دسترسی ایشان به منابع قدرت یا ثروت.
طبیعتاً انتفاع همه جانبه این قبیل افراد از طریق آنچه فساد اداری عنوان کردیم باعث می شود افرادی که در سطوح پایین تر هستند مثل دانش آموزان یا دانشجویان شاهد این وضع باشند که برخی با تلاش کمتر و صرفاً از طریق رانت یا دسترسی به منابعی در قدرت یا سیاست یا اقتصاد به منافعی دست می یابند که دیگران با کار و زحمت بیشتر از آن پی برده اند.
مشاهده این وضع به مرور این باور را در افراد ایجاد و تقویت می کنند که تا وقتی راه های میانبر و آسان تری برای انتفاع مالی وجود دارد چه ضرورتی برای تلاش هست؟
مثلاً یک معلم با همه تلاش هایش درنهایت ماه، درگیر یک سری نیاز های مالی و وضعیت نه چندان مطلوب اقتصادی می شود و فردی دیگر صرفاً با زد و بند و راه هایی چون دلالی به در آمدی روزافزون دست می یابد.
حال که سخن از دلالی شد خوب است اشاره کنیم که فراگیری شغل نسببتاً کاذب دلالی هم یکی از معضلات اساسی نظام اقتصادی ماست متأسفانه جامعه ما این فرصت را ایجاد کرده که افراد از طریق دلالی بیشتر به انتفاع برسند تا کار مولد و راه صدساله ای که یک کارمند جزء باید بپیماید را یک شبه طی کنند. تا جایی که تلاش های ماندگار یک نفر در عرصه تحصیلی ممکن است در مقام مقایسه با یک دلال نتیجه مالی ایده آلی را برای او ایجاد نکند. از جانب دیگر، حقیقتی که نباید آن را از نظر دور بداریم این است که نفت ما همیشه پشتوانه مان نخواهد بود. به ویژه در شرایط کنونی که با تهدیدها و تحریم هایی روبرو هستیم. پس بهتر است هر چه زودتر برای این مسئله چاره ای بیاندیشیم.
به عنوان نمونه و در سطح فردی اگر چه عذه ای در زمان کوتاهی از طریق دلالی یا امثال آن به منافعی می رسند؛ اما با این وجود اگر یک جوان آموزش دیده باشد که در ترازوی سنجش عقلی خود، در یک کفه جنبه های دراز مدت استفاده میانبر های پول زایی و در کفه دیگر عاقبت پیمودن راه تلاش های فردی را در نظر بگیرد، به این نتیجه خواهد رسید که در چشم انداز آتی آنهایی برنده خواهند شد که از طریق تلاش های فردی، امرار معاش می کنند.
همجنین اگر این امید را ایجاد کنیم که فسادهای اداری دراز مدت کمتر شود و در مسیر رسیدن به این مطلوب تلاش کنیم. طبیعتاً در چنین فضایی کار آفرینی و تلاش های فردی، جوانان را به سمت مسئولیت پذیری سوق خواهد داد. به دیگر سخن سیاست های کلان باید به گونه ای لحاظ شود که افرادی که تلاش های فردی دارند «برنده» باشند. تنها با تغییرات کلان این چنین است که افراد جامعه متوجه خواهند شد راه طی کردن تلاش های فردی، ماندگارتر و سودمندتر است.


• تقدیر گرایی در باور ایرانیان و ارتباط آن با کاهلی
اینکه ما با محدودیت ها و اخبارهایی متولد شده و زندگی می کنیم. امر مبرهنی ست، نبود اختیار در مسائلی چون انتخاب خانواده ای که در آن به دنیا آمدیم را باید از یک سو در نظر داشت اما از طرف دیگر باید این حقیقت را سر لوحه طی مسیر زندگی قرار داد که زندگی ما را انتخاب های ما می سازد. زندگی تقدیر مطلق نیست اگر چه بخشی از قبل برای ما تعیین شده یا به بیان بهتر ما در رقم زدن آن نقشی نداشتیم اما در مقابل، بخش قابل توجهی از جریان زندگی و اتفاقات آن را خود ما رقم می زنیم.
پس فکر نداشتن چیزی به اسم شانس یا فرصت را از ذهن دور کنیم و یادمان باشد مهم آن است که ما از شرایط و فرصت های خود چگونه استفاده می کنیم چرا که افراد موفق الزاماً کسانی نیستند که شرایط برجسته داشته اند. بلکه آنهایی اند که از فرصت های خود به بهترین شکل ممکن بهره برده و حداکثر استفاده را از توان فردی خود داشته اند.


دکتر حمید پور شریفی روان شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز
گردآوری: مرکز مشاوره روان شناسی آرامیس

بازدید 3578 بار
آخرین ویرایش در یکشنبه, 01 دی 1392 ساعت 08:03

نظر دادن

جهت ارتباط بعدی با شما، خواهشمند است ایمیل صحیح وارد نمایید.
کلیه اطلاعات شما نزد ما محرمانه خواهد بود.
لطفا نظرات خود را به زبان فارسی تایپ کنید.