در دهه 1980 هوارد گاردنر هوش را مجموعهای از مهارتها و توانایی ها برای حل مشکلات یا ساختن محصولاتی در یک یا چند مجموعه فرهنگی تعریف می کند و بیان می نماید که افراد از نظر سطح توانایی های شناختی متفاوت از یکدیگرند او معتقد است باید به این نکته توجه نمود که افراد چگونه مهارتهای را که مربوط و مناسب با فرهنگ های شان است را می آموزند. گاردنر معتقد است پیشرفتهایی که روانشناسی و علوم مربوط به مغز و اعصاب در سالهای گذشته داشته اند نشان داده است که آنچه ما آن را هوش عمومی فرد می نامیم شامل توانایی ها و استعدادهایی است که می توانند به تنهایی و یا با همدیگر کار کنند.
مدتها طولانی دانش آموزانی را که در یادگیری یک یا چند درس مشکلات جدی داشتند با اصطلاحات معلول ادراکی ، آسیب دیده مغزی و آسیب دیده عصبی معرفی می کردند .
با توجه به یافته های جدید در مورد یادگیری ، در سال 1963 جمعی از متخصصین اصطلاح ، ناتوانیهای یادگیری را جایگزین اصطلاحات قبل کردند از آنجا که واژه ناتوانی اصطلاحات دیگری مثل ناتوانی جسمی یا ناتوانی ذهنی را تداعی می کند ، یعنی ناتوانیهای که تبدیل به توانایی کامل نمی شوند ، اصطلاحی مایوس کننده می نماید و به نظر می رسد اگر اصطلاح اختلالات در یادگیری و ( یا به نظر نگارندگان مشکلات یادگیری ) به کار گرفته شود، مناسب تر باشد . ( تبریزی – 1380 – ص 9 ) .
موقع طلاق و بعد از آن یارگیری از بچه ها چه آسیبی دارد؟
در خانواده ها معمولا پدر و مادری که با هم مشکل دارند با یکی از بچه ها بر علیه والد دیگر ائتلافی تشکیل می دهند و فرزند را به سمت خودشان می کشانند؛ یعنی هر یک از والدین می خواهد که بر ضد دیگری با کودک متحد شود. در روانشناسی این فرآیند را مثلث سازی می نامند.
این فرآیند گاهی آسیب زا نیست و به تعادل سیستم کمک می کند اما در بسیاری موارد، وقتی رابطه به شدت آسیب زا باشد، می تواند مخل و ناراحت کننده شود.
در این مطلب می خواهیم این فرآیند را زمانی که والدین در مرحله طلاق و پس از آن قرار دارند و از کودک خود برای ائتلاف استفاده می کنند، تحلیل کنیم؛ ببینیم چه آسیب هایی دارد و چه راهکارهایی برای خارج شدن از این ائتلاف آسیب زا وجود دارد.
تفاوت فرهنگی با خانواده همسر، موضوعی ست که گاه پای همسران را به دادگاه ها خانواده باز می کند؛
این روزها دیگر ازدواج با فردی از فرهنگ دیگر، نه تنها عجیب نیست که بسیار شایع است. البته چنین ازدواج هایی قدمت زیادی دارند و زمانی بازرگانان بیشتر در معرض چنین ازدواج هایی بودند. بعدتر با اعزام سربازان به پادگان هایی دور از محل زندگی، آن ها هم در لیست چنین انتخاب هایی قرار گرفتند. در چند دهه اخیر اما، این دانشگاه ها هستند که مقدمات آشنایی جوانان با افرادی از فرهنگ های متفاوت را فراهم می کنند. شاید نکته قابل تامل در چنین ازدواج هایی این باشد که هر چند به نظر می رسد در سال های اخیر ازدواج های بین فرهنگی، بیشتر شده است؛ اما به نظر نمی رسد که آستانه تحمل افراد در مقابل فرهنگ متفاوت، افزایش محسوسی پیدا کرده باشد. به همین خاطر، شکایت از خانواده همسر ، عروس یا داماد در این شرایط به قوت خود باقی ست و البته متاسفانه هنوز هم یکی از دلایل طلاق و جدایی به شمار می رود.
اگر اعتماد و اطمینان به همسر را که یکی از عوامل اصلی زندگی زناشویی موفق است،یک روی سکه در نظر بگیریم ، روی دیگر این سکه یعنی بدگمانی و سوء ظن نسبت به شریک زندگی نیز یکی از دلایل اختلافات خانوادگی است که در صورتی که زن و شوهر به آن توجهی نکرده و راهکارهایی را به منظور رفع این معضل به کار نبرند، حتی می تواند موجب جدایی زوجین شود. خوشبختانه آشنایی با علل ایجاد بدگمانی و استفاده از راهبردهای مناسب، مشکلات ناشی از ان را کاهش می دهد. بنابراین ما در این بخش ابتدا به ذکر علل ایجاد بدگمانی پرداخته و سپس راه حل هایی را به منظور مقابله به این مشکل شرح می دهیم.