آرامیس مشاور




تاریخچه عقده های روانی!

آیا در روان شناسی عقده ای بودن برخی افراد به اثبات رسیده است؟
«خب اون یک آدم عقده ایه!» «می دونی چرا این طوری هستی . چون تو از بچگی عقده ای بار اومدی!»
به احتمال زیاد این عبارات برای شما نیز اشنا هستند. عباراتی که چندان هم مودبانه نیستند ، اما بارها در گفت و گوهای روزمره؛ به کار می روند.، زمانی که افراد ادعا می کنند دلیل رفتارهای نابهنجار و ناخوشایند برخی افراد به «عقده های روانی» آنها باز می گردد. اما منظور از این عقده های روانی چیست؟ آیا روان شناسی چنین عبارتی را به رسمیت می شناسد؟ و اگر چنین اصطلاحی در روان شناسی وجود دارد، تعریف دقیق آن چیست؟

شاید بتوانیم ادعا کنیم که اولین نفری که اصطلاح عقده یا "complex" را مطرح ساخت ، زیگموند فروید، روانکاو مشهور است. البته در دیدگاه فروید، تنها درباره عقده اودیپ به صورت مفصل صحبت شده است، او پیرامون دوره اودیپ در سومین دوره رشدی کودک یعنی دوران فالیک و به ویژه درباره پسر بچه ها صحبت می کند. از عقده الکترا نیز که مربوط به رشد دختر بچه هاست، تنها به صورتی بسیار خلاصه در دیدگاه فروید اشاره شده است. با توجه به این نکته می توانیم قطعاً بگوییم که اصطلاح عقده که این روزها مورد استفاده است، با آنچه فروید طرح کرده است، تفاوت های بنیادین داشته و این دو موضوع ارتباطی با یکدیگر ندارند. اما به جز فروید، در دیدگاه کدام یک از متخصصان روان شناسی اصطلاح عقده مطرح شده است؟

عقده ای با طعم کهن الگو
کارل یونگ که او نیز روانکاو است، در نظریه خود از اصطلاح عقده استفاده کرده است. عقده در نظریه یونگ ، هیجانات و احساسات و خاطراتی از گذشته است که پیرامون موضوعی خاص شکل گرفته و واکنش های هیجانی نسبت به آن در زندگی امروزه فرد نیز وجود دارد. نکته مهم در این زمینه ان است که وزن ناهشیار شخصی در شکل گیری عقده ها بیشتر از ناهشیار جمعی است. هر چند که که آن الگوها نیز می توانند در شکل گیری عقده ها اثری بسزا باشند. به عبارتی ساده تر ، شاید بتوانیم ادعا کنیم که عقده ها در دیدگاه یونگ بیشتر جنبه نظم بخشی به نظام روانی فرد را دارند. در عین حال که یونگ از مفهوم عقده معنایی را برداشت می کند که می تواند هم مثبت و هم منفی باشد.
در واقع این نتایج امر هستند که در تعیین مثبت و منفی بودن عقده نقش دارند. برای نمونه شما در دوره کودکی خاطرات ، احساسات و هیجانات زیادی در رابطه با مادر خود تجربه می کنید، در عین حال که کهن الگوی مادر نیز در ناهشیار شما موجود است، در مجموع آنچه در رابطه با مادر در ناهشیار و البته در هشیار شما وجود دارد ، شکل دهنده عقده ای است که حول و حوش موضع مادر تشکیل شده است. حالا ممکن است شما با توجه به محتوای این عقده، رفتارهای گوناگونی داشته باشید.
به این ترتیب ملاحظه می کنید که تشکیل عقده ، فرآیندی طبیعی در نظام روانی افراد است و وجود آن امری غیرعادی و نابهنجار تلقی نمی شود.
با توجه به تعریف عقده در دیدگاه یونگ ، حتماً شما هم متوجه شده اید که معنایی که از او عقده در نظر دارد ، با انچه این روزها در گفت و گوهای روزمره به کار می رود متفاوت است . اما آیا نظریه پرداز دیگری نیز هست که بتوانیم در دیدگاه او ردپای «عقده» را پی بگیریم؟

عقده حقارت یا احساس حقارت
روانکاو دیگری که در دیدگاه او صحبت از عقده می شود، ادلر است. آدلر معتقد است همه ما در دوران کودکی دارای احساس حقارت هستیم و البته به دنبال این احساس حقارت برای برتری جویی تلاش می کنیم . به باور آدلر، این تلاش برای برتری غریزه ای همگانی است. اما اینکه افراد در بزرگسالی بتوانند براحساس حقارت و بی کفایتی خود غلبه کنند، امری است که در تمامی موارد نمی تواند روی دهد. در عین حال که برخی هم هستند که از مرحله تلاش برای برتری شخصی فراتر رفته و وارد فضایی دیگری می شوند، فضایی که علاقه اجتماعی در آن نقش پررنگی دارد.
شاید با خود بگویید که اما این همه توضیح در رابطه با دیدگاه آدلر چه ارتباطی با تعریف عقده دارد؟ واقعیت این است که در بسیاری از ترجمه های فارسی، آثار و نظریات آدلر از اصطلاح عقده حقارت به جای احساس حقارت استفاده شده است. دلیل این امر نیز البته اصطلاح انگلیسی به کار رفته برای این موضوع است: Inferiority complex. اما با توجه به تعریفی که این اصطلاح دارد شاید بهتر باشد ما نیز از ترجمه جایگزین احساس حقارت که البته در برخی متون فارسی نیز ار آن استفاده شده است، بهره ببریم.

شباهت با مفاهیم دیگر
اما اگر منظور از عقده، واکنش هایی افراطی در راستای رسیدن به امری و یا انکار خواسته هایی باشد که فرد به شدت به انها تمایل دارد، شاید بتوانیم بگوییم که عبارت مکانیسم های روانی اصطلاحی دقیق تر در این زمینه است ، هر چند به خود این عبارت نیز در روان درمانی های امروزی کاربرد چندانی ندارد.
اما به هر روی برخی مکانیسم های روانی چون جبران و یا حتی والایش از چنین رفتارهایی در مقایسه با اصطلاح عقده روانی به ما بدهند.
اما اگر منظور ما از عقده امری تاثیر گذار در زندگی روانی باشد که گاهی به واکنش هایی غیر منظمی می انجامد ، شاید بتوانیم برای توضیح بهتر چنین امری از روان شناسی شناختی بهره بگیریم. در دیدگاه شناختی اشاره شده است که گاهی برخی افراد دارای باورهای غیرمنطقی فراگیری هستند که می تواند عملکرد آنها را در حوره های مختلف به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
شاید از برخی جهات بتوانیم بگوییم که بین عقده های روانی و باورهای غیر منطقی تعمیم یافته از این نظر شباهت هایی وجود دارد . با توجه به تمامی این توضیحات، شاید بهتر باشد در عوض استفاده از اصطلاح عقده که مفهوم چندان مشخصی ندارد، از عباراتی دقیق تر استفاده کنیم. یادمان باشد در صورتی که بتوانیم امری را به صورتی روشن و مشخص توصیف کنیم ، اگر ایرادی وجود داشته باشد ، بهتر می توانیم در پی اصلاح آن باشیم.

شیوا امینی ، کارشناس ارشد مشاوره