آرامیس مشاور




اختلال سوگ پایدار و پیچیده، زمانی که سوگواری به بیماری تبدیل می شود

سوگ طبیعی چه مراحلی را طی می کند؟
از دست دادن یکی از نزدیکان برای هر انسانی دل خراش است. بسیاری از ما پس از فقدان عزیزانمان تجربه عمیقی از غم و تهی شدن را پشت سر گذاشته ایم. به طور طبیعی نخستین واکنش هر فرد به سوگ عزیزش انکار است. مدتی طول می کشد تا ما واقعاً بپذیریم که او از بین ما رفته است. پس از آن نیز خشم بر ما غلبه می کند و این پرسش ها هجوم می آورند که «چرا برای عزیز من این اتفاق افتاد؟ چرا پزشکان نتوانستند به او کمک کنند؟ چرا به میزان کافی به او رسیدگی نکردم؟» اینها پرسش هایی هستند که نمایانگر خشم ما از نظام هستی ، دیگران و خود در این مرحله از سوگواری است. پس از این مرحله، مرحله افسردگی حس غالب برای فرد سوگوار خواهد بود.

احساس پوچی و از دست رفتن معنای زندگی، بی حوصلگی و کندی روانی و مشغولیت ذهنی با خاطرات مثبت و منفی که با فرد از دست رفته داشته ایم، احساسات اصلی این مرحله است. این مرحله در بیشتر افراد در دوره ای بین یک ماه تا یک سال پشت سر گذاشته شده و کم کم فرد داغ دیده می آموزد که به زندگی عادی خود باز گردد. کوبلر راس، روان شناسی که به تبیین مراحل سوگ پرداخته، مرحله آخر را پذیرش نام نهاده است.

چه زمانی سوگواری به بیماری تبدیل می شود؟
متاسفانه همه افراد موفق به پشت سر گذاشتن کامل مراحل سوگواری نمی شوند و سال ها با این احساسات دست و پنجه نرم می کنند و یا در طول همان ماه های اولیه سوگواری علائمی را تجربه می کنند که بسیار فراتر از موارد یاد شده است. در گذشته متخصصان سلامت روان، چندان توجهی به مشکلات ناشی از سوگ نداشتند؛ اما در نسخه جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) توجه بیشتری شده است، به طوری که در بخش «موقعیت هایی برای مطالعه بیشتر» این کتاب، اختلالی به نام «اختلال سوگ پایدار و پیچیده » تعریف شده است. برای استفاده از این تشخیص باید دست کم یک سال از زمان سوگ سپری شده باشد و فرد همچنان پس از گذشت این یک سال نشانه هایی از جمله: اشتیاق و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، درد روانی شدید، نپذیرفتن مرگ او، بی حسی و کرختی ، خشم و نفرت مرتبط با فقدان ، مقصر دانستن خود در مرگ فرد از دست رفته، دوری از عواملی که او را یاد آوم عزیز از دست رفته می اندازد و همچنین تخریب های شخصیتی ، هیجانی و اجتماعی مانند: تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز از دست رفته ، بی اعتمادی به دیگران ، احساس تنهایی، احساس پوچی و بی معنایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بی علاقگی به آینده را تجربه می کند. وجود یک علت فاجعه آمیز برای مرگ آن عزیز ، مانند خودکشی یا قتل، احتمال این تشخیص را بیشتر و آن را ویژه می نماید. در کنار نشانه های یاد شده ، احتمال توهم های دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد از دست رفته یا دیدن او در صندلی محبوبش، علائم جسمانی مانند دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران وجود دارد.
علاوه بر این تشخیص، در این نسخه از راهنمای اختلالات روانی ، برخلاف نسخه های پیشین، به متخصصان این اجازه داده شده است که با توجه به پیشینه و شدت نشانه های مشاهده شده، از تشخیص افسردگی اساسی نیز در حین دوره سوگواری استفاده کنند و مداخلات درمانی خود را تا پایان رسیدن به دوره سوگواری به تاخیر نیندازند.

چه کسانی آماده اختلال سوگ پیچیده هستند؟
این اختلال در انسان هایی ، از هر فرهنگ ، طبقه اجتماعی ، جنسیت و سن قابل مشاهده است. با این حال، شیوع آن در زنان بیشتر از مردان است. علاوه بر این، عواملی مانند سن کم فرد از دست رفته و وابستگی زیاد فرد داغ دیده به او، می تواند احتمال شیوع این بیماری را افزایش دهد. به طور کلی گسترش این بیماری در جامعه بین 2.4% تا 4.8% برآورد شده است.

کودکان چگونه سوگ پیچیده را تجربه می کنند؟
برخلاف تصورات عمومی، کودکان، دست کم پس از یک سالگی ، می توانند دچار اختلال سوگ پیچیده شوند، با توجه به حساسیت بالای مشکلات ناشی از سوگ در کودکان، باقی ماندن علائم تا 6 ماه پس از فوت نزدیکان بویژه مراقب اصلی کودک برای استفاده از این تشخیص کفایت می کند. همچنین نشانه های متفاوتی در کودکان نسبت به بزرگسالان ، مانند توقف و پس روی های رشدی، اضطراب، رفتارهای تخریبی و پرخاشگرانه و اضطراب جدایی ، متداول است. کودکانی که تجربه از دست دادن مراقب خود را دارند، در بسیاری از موارد فاقد دلبستگی ایمن بوده و این الگو را تا بزرگ سالی حفظ می کنند و احتمال ابتلا به مشکلات هویتی و شخصیتی در آنها افزایش می یابد. همچنین در کودکان با سن بالاتر و نوجوانان ، احتمال همراهی افسردگی با این بیماری پس از سوگ افزایش می یابد.

این اختلال ممکن است با چه بیماری هایی اشتباه گرفته شده و با همراه باشد؟
در بسیاری از موارد، اختلال سوگ پایدار و پیچیده با افسردگی اساسی اشتباه گرفته می شود. این دو بیماری در وجود نشانه های غم عمیق، گریه های پی در پی و تفکرات مرتبط با خودکشی مشترک هستند. با این حال تمرکز به فرد متوفی اختلال سوگ را از افسردگی متمایز می کند. برای نمونه، در افکار مرتبط با خودکشی، فرد افسرده فکر می کند که آن قدر بی ارزش است که لیاقت زندگی کردن را ندارد، در حالی که فرد مبتلا به سوگ می خواهد بمیرد که هر چه زودتر در کنار عزیز از دست رفته اش باشد.
اختلال دیگری که ممکن است با سوگ پیچیده اشتباه گرفته شود، اختلال استرس پس از سانحه است. در این اختلال ، فرد حتماً شاهد از دست رفتن فردی عزیز به طور فاجعه آمیز است و این بار ذهن بیمار، به جای تمرکز بر فرد از دست رفته روی خود حادثه و صحنه مرگ متمرکز است که بیشترین اشتغال ذهنی را برایش ایجاد می کند. از سوی دیگر فرد مبتلا به اختلال پس از سانحه ، به مرور خاطرات مثبتی که با فرد از دست رفته داشته نمی پردازد، در حالی که معمولاً مبتلایان به اختلال سوگ، همه خاطرات عزیز از دست رفته شان را، اعم از مثبت و منفی ، بارها در ذهن خود مرور می کنند.
علی رغم آنچه گفته شد این احتمال که فردی به طور همزمان به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و افسردگی اساسی یا اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شود نیز وجود دارد. همچنین با توجه به درد روانی شدید و بی انگیزگی ای که مبتلایان به این اختلال تجربه می کنند، انواع اختلالات مرتبط با مصرف مواد مخدر در بین این افراد شایع است.

چگونه از تبدیل شدن سوگ به بیماری جلوگیری کنیم؟
بدون شک و به طور طبیعی ، از دست دادن هر عزیزی با غم و اندوه همراه است. با این وجود، با رعایت نکات زیر می توان از میزان این اندوه کاست و از ابتلا به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان پیشگیری کرد:
1. عزاداری کنید: مراسم عزاداری ضمن تخلیه هیجانی ، از تنها ماندن فرد داغ دیده جلوگیری می کند. امتیاز مهم دیگر عزاداری، ریشه های عمیق دینی آن است که به آرامش درونی فرد می انجامد. مراسم عزاداری در ایران، هر کدام با فلسفه خاص خود و منطبق با مراحل سوگ هستند و در نهایت با سالگرد فرد از دست رفته که برابر با مرحله پذیرش فرد داغ دیده است، پایان می یابد.
2. احساسات خود را نزدیکانتان در میان بگذارید: سرکوب کردن هیجانات، یکی از مهم ترین ریشه های مشکلات روانی پس از سوگ است. تحقیقات متعددی بر این نکته تاکید کرده اند که افرادی که در بیان احساساتشان ناتوان هستند، بیشتر در معرض بیماری روانی پس از سوگ قرار می گیرند.
3. از افرادی که شما را درک نمی کنند فاصله بگیرید: هم بی توجهی و هم دلسوزی های نامتناسب اطرافیان، هر دو به یک اندازه می تواند به فرد سوگوار آسیب برساند. رودربایستی را در این دوران کنار بگذارید و فراموش نکنید که دوران سوگواری زمانی را تنها با افرادی بگذرانید که درک تان می کنند و با رفتار و گفتار و حضورشان به شما ارامش می دهند.
4. از سرزنش خود دست بردارید: خیلی از اوقات افکار منفی مانند: «می توانستم بیشتر به او سر بزنم، کاش دست کم از او خداحافظی کرده بودم، شاید اگر او را به خارج از ایران می بردم درمان می شد و ...» ذهن فرد سوگوار را اشغال می کند، این افکار بخصوص در مرحله خشم و افسردگی ناشی از سوگ، پررنگ تر می شوند. باورهای دینی و کمک مشاوران و روان درمانگران ، دو نیرویی هستند که می توانند شما را در گذار از این افکار یاری رسانند.
5. چند یادگاری از فرد از دست رفته نگه دارید: نگهداری چند یادگاری کوچک و یا یک قاب عکس از آن عزیز از دست رفته، به جای نگه داشتن تمام وسایل او و یا جمع کردن و بخشیدن تمام آنها، باعث می شود که هم مرحله انکار به درستی پشت سر گذاشته شود و هم فرد سوگوار امادگی لازم برای بازگشت به زندگی را پیدا کند.
6. لذت های کوچک زندگی را از خود دریغ نکنید: زندگی ادامه دارد و با آزار خودمان و دریغ کردن شادی های زندگی هیچ چیز تغییر نمی کند. دیدار دوستان و شرکت در مهمانی های خانوادگی، تغذیه و خواب خوب و رابطه جنسی دلپذیر با همسرمان، همگی می تواند به گذار شما از مرحله افسردگی به پذیرش، یاری رسان باشند. گاهی سفر نیز کمک بزرگی در پشت سر گذاشتن افسردگی ناشی از سوگ است.
7. به زندگی روزمره بازگردید: پس از دوره سوگواری، فعالیت های سازنده خود را سر بگیرید. کار و تحصیل، هر دو اشتغال ذهنی قابل توجهی را می طلبند و مانع غرق شدنتان در افکار ویرانگر می شوند. فعالیت های مکمل دیگری مانند شرکت در برنامه های خیریه، می تواند در ایجاد احساس مثبت نسبت به خود و دنیا و بازگشت به زندگی عادی یاری رسان باشد
8. از متخصصان سامت روان کمک بگیرید: لازم نیست صبر کنیم تا سوگ تبدیل به بیماری شود و پس از آن به فکر مراجعه به یک مشاور یا روان شناس بیفتیم. صحبت با یکی از متخصصان سلامت روان و استفاده از راهنمایی های آنها، بی شک در کاهش درد ناشی از سوگ و پیشگیری از ابتلا به اختلالات گوارشی ناشی از آن موثر خواهد بود.

مانی رفیعی – دانشجوی دکتری روان شناسی