آرامیس مشاور




اعتیاد به عشق

آیا من هم می توانم یک معتاد باشم؟!
بنا به تعریفی که انجمن امریکایی درمان اعتیاد از واژه اعتیاد ارائه داده است: «اعتیاد یک بیماری مزمن و پیش رونده است که در مدارهای پاداش، انگیزه، حافظه و دیگر اجزای مغز اختلال ایجاد می کند و موجب علائم جسمانی، روانی و اجتماعی در انسان می شود». بروز چنین حالت هایی در انسان سبب می شود که وی برای دستیابی به پاداش (لذت) یا تسکین ، به مصرف یک ماده مخدر یا انجام رفتاری ویرانگر روی آورد.

نشانه های بارز اعتیاد
مختل شدن کنترل رفتار، میل شدید به مصرف و ناتوانی در پاک ماندن مداوم و کاهش قدرت شناخت مشکلات جدی در رفتار، ارتباط با دیگران است. اعتیاد به شرایطی که در آن انسان برای انجام فعالیت های عادی خود به «یک ماده یا یک رفتار خاص» وابسته می شود، نیز تعریف شده است؛ زمانی که ماده مورد نیاز در اختیار بدن قرار نمی گیرد یا انجام رفتاری که شخص به ان وابسته شده امکان پذیر نیست، علائم خماری یا محرومیت پیدا می کند. از انجا که پدر و مادر ، همسر و دیگر نزدیکان فرد معتاد از لحاظ روانی و هیجانی در فرایند شکل گیری و تداوم بیماری وی درگیر هستند و به عبارتی «هم وابسته» شده اند، به راحتی ماهیت پیچیده بیماری اعتیاد را درک نکرده و برای ایجاد تغییر در رفتارهایشان تلاشی نمی کنند. با آنکه واژه «اعتیاد» ، بیشتر در اشاره به وابستگی به مواد مخدر یا مشروبات الکلی استفاده شده است، این احتمال نیز وجود دارد که انسان در کنار اعتیاد به این موارد، به فعالیت های دیگری «قماربازی، دزدی، کار، روابط جنسی، تماشای تصاویر مستهجن، اینترنت، انجام خریدهای بی مورد و بیش از اندازه، خودآزاری و حتی روابط عاطفی افراطی گونه و متعهد» معتاد شود. این گونه اعتیادها را با عنوان «اعتیاد رفتاری » می شناسیم.

اعتیاد رفتاری
اعتیاد رفتاری ، الگوی رفتاری هستند که چرخه ای همانند اعتیاد به مواد دارند: نخست اینکه ما از انجام یک رفتار احساس لذت می کنیم و سپس آن رفتار را به عنوان روشی برای بهتر نمودن تجارب زندگی خود انتخاب می کنیم و سرانجام به استفاده از همان رفتار به عنوان ابزاری برای تحمل و تسکین اضطراب و استرس در زندگی ادامه می دهیم. از سوی دیگر، فرایند تلاش برای لذت بردن از آن رفتار، همواره شتاب بیشتری پیدا می کند و دفعات پرداختن به رفتار مورد نظر ، بیشتر و بیشتر دیده و سرانجام به بخش عمده ای از زندگی روزمره ما تبدیل می شود. چنین اعتیادهایی همانند اعتیاد به مواد مخدر، به روابط ما با دیگران آسیب می رسانند. شواهدی نیز وجود دارد که نشان می دهد اعتیاد رفتاری نیز همانند اعتیاد به مواد مخدر ، فعالیت عادی مغز را دچار اختلال می کند.

اعتیاد می تواند از یک عادت نادرست رفتاری نیز شروع شود!
در بررسی عامل مختلفی که به پرخوری می انجامند، نشان داده شده که علاوه برعواملی چون افسردگی، اضطراب و ژنتیک نیز از مهم ترین دلایل در پیش گرفتن عادات نامناسب غذایی هستند. «عادت» یک رفتار آموخته شده است که بارها تکرار شده و به بخشی از ویژگی های رفتاری ما تبدیل شده است، به گونه ای که اگر آن را انجام ندهیم احساس ناخوشایندی داریم، مضطراب و کلافه می شویم یا فکر می کنیم چیزی را گم کرده ایم، مانند اینکه: «عادت دارم بعد از غذا خوردن حتما یک شیرینی بخورم»، «عادت دارم همراه با چای، حتما قند بخورم»، یا «عادت به خوردن نوشابه های گازدار». این گونه رفتارها بیشتر با ناآگاهی و صرف کمترین انرژی به صورت خودکار در زندگی انجام می گیرند و گاهی جنبه فرهنگی نیز دارند. حالا آیا به نظر شما ترک عادت موجب مرض است؟! بله واقعاً همین طور است ، چرا که در فرآیند تغییر رفتار تا زمانی که به عادت های درست رفتاری و وضعیت جدید عادت کنیم ، ممکن است برای مدتی حالمان زیاد خوب نباشد!

اعتیاد به روابط عاطفی یا عشق!
اعتیاد به روابط عاطفی ، برخلاف نام لطیفش، می تواند از ویران کننده ترین شکل های اعتیاد باشد که این روزها به فراوانی در فیلم ها داستان های به ظارهر عشقی به تصویر کشیده می شود . با توجه به نیاز طبیعی و فطری انسان به روابط اجتماعی و عاطفی و انتظار بروز پدیده عشق، بویژه در نوجوانی، گاهی تشخیص موارد اعتیاد به روابط احساسی و عاشقانه بسیار دشوار می شود. در حالی که افراد معتاد به روابط عاشقانه ، درگیر روابطی می شوند که نه تنها از نگاه روان شناختی سالم نیست و برای فرد شادی و تکامل عشق سالم به همراه ندارد، بلکه در نهایت موجب آزار و زیان وی شده و برکوله بار تجربه های طرد شدن ، تنهایی و به عبارتی شکست های عشقی اش اضافه می شود و در حالت کلی، تقریباً در همه انواع اعتیاد، فرد معتاد، عادت به فرار کردن از احساسات غم و غصه ، خشم و تنهایی دارد.
معتادان به روابط عاطفی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در واقع، آنها بر روابط عاطفی تمرکز می کنند تا از پرداختن به مشکلات و هیجانات منفی زندگی خودشان بگریزند. معمولاً افرادی که در کودکی، از مهر و محبت کافی دیافت نکرده اند، در بزرگسالی آنها را به وابستگی شدید و اعتیاد عاطفی سوق خواهند داد. بسیاری از این افراد، در کودکی تنها گذاشته شده یا رها شده اند و به همین دلیل، با تمام وجود می کوشند تا به روابط عاطفی خود «بچسبند» و از ترک شدن دوباره به هر قیمتی جلوگیری کنند. این افراد گاهی، در گرداب روابط عاطفی ویران کننده ای می افتند، ولی به جهت ترس از ترک شدن و تنها ماندن، از تمام کردن این رابطه دوری می گزینند.

فهرست زیر برخی از نشانه های افراد معتاد به روابط عاطفی را بیان می کند.
تنها در صورتی که توسط افراد دیگر دوست داشته و تایید شوند، احساس خوبی نسبت به خودشان دارند. آرزوهای آینده برایشان ، معمولاً آروزهای شخصی خودشان نیست و وابسته به ارزو و هدف دیگران است، چرا که در واقع طرد شدن و خشم طرف مقابل نسبت به خودشان می ترسند.
معمولاً می کوشند تا دیگران را «کنترل» کنند.
با تمام شدن یک ارتباط عاطفی، بلافاصله وارد رابطه عاطفی دیگری می شوند.
بودن در اجتماع و صحبت در مهمانی ها بدون شریک عاطفی شان ، برایشان دشوار است.
در دوران رشد، معمولاً احساس تنها بودن و دور بودن از پدر و مادر و خانواده داشته اند.
انها قرابت و نزدیکی عاطفی (صمیمیت) را با شدت و افراط در رابطه عاطفی اشتباه می گیرند.
دچار درد و خشم پنهانی هستند که معمولاً ریشه در ندیدن محبت کافی در کودکی دارد.
گاهی دچار انواع دیگر وسواس و اعتیادها نیز می باشند.
هنگام بروز مشکلات، نیاز بسیار شدیدی به روابط عاطفی (جنسی) حس می کنند و از این ابزار ها برای تسکین دردهای عاطفی خود بهره می برند.
ناتوان از ایجاد تمایز بین جذابیت ظاهری و عشق هستند؛ و به همین دلیل همواره درگیر «عشق در نگاه اول» می شوند.
معمولاً از رشد و استقلال شریک عاطفی خود در هراس اند و آن را تهدیدی برای رابطه شان می بینند.


سعید مصطفوی، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی