آرامیس مشاور




پلیس و قاضی تحمیل شدگی تجاوز جنسی را درک کنند.

بحث از تجاوز که می شود ، دلمان به حال قربانی می سوزد ، اما معمولاً او را رها می کنیم و سراغ متجاوز را می گیریم و به تحلیل او و کارش در ابعاد مختلف می پردازیم. این بار سعی کرده ایم سراغ مظلوم برویم و قربانی را دریابیم. با دکتر شیوا دولت آبادی، رئیس هیات مدیره انجمن روان شناسی ایران و مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان به صحبت نشستیم و سعی کردیم پنبه این قضیه را در ابعاد مختلف بزنیم درباره درمان و تاثیرات آن روی قربانی که ایا به راستی می تواند روی او تاثیر داشته باشد و به اصطلاح حالش را خوب کند گفت و گو کردیم و به نقش اطرافیان پرداخیتم ؛ اطرافیان نزدیک و اطرافیان رسمی و اینکه پلیس و نظام قضایی چگونه می توانند نقش بهتری و موثرتری در رابطه با قربانی بازی کنند.
دکتر دولت آبادی سال هاست در انجمن حمایت از حقوق کودکان به بررسی پدیده سوء استفاده جنسی از کودکان می پردازد. وی همچنین در تهیه فیلم «هیس» که روایت دختر جوانی است که مورد تجاوز قرار می گیرد به عنوان مشاور روانشناختی فیلم با پوران درخشنده همکاری داشته است.

به نظر شما درمان چقدر می تواند به قربانیان تجاوز جنسی کمک کند و معمولاً چند جلسه طول می کشد؟
مشکلات انسان ها به اندازه خود انسان ها متفاوت است؛ چرا که هر اتفاق برای هرکسی در یک زمان و مکان و شرایط خاص و برای یک ساختار شخصیتی ویژه اتفاق می افتد؛ هر کدام از اینها در یگانه بودن آن تجربه نقش دارند. بنابراین گرچه ما هر یک از آسیب های اجتماعی را در یک گروه قرار می دهیم، اما باید دقت کنیم که این تجربه ها برای هر فرد یگانه است. البته کودکانی که تا مدت ها خودشان هم نمی دانند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، مورد خاصی به شمار می روند. یعنی این قدر از نظر سنی و آگاهی از این فضای جنسی دور هستند که درکی از این موضوع ندارند. بنابراین در مورد یک زن بالغ یا حتی یک مرد بالغ ، یک نوجوان و یا یک کودک با توجه به نگاه خاص خودشان، درمان ویژه خودشان را می خواهند، یعنی متناسب با درک معنایی که این آسیب برای آنها داشته است. امروزه خوشبختانه با پیشرفت هایی که در روان درمانی صورت گرفته، می توانیم بگوییم که اگر مداخله روان درمانی بهنگام و بلافاصله بعد از تجربه جنسی انجام شود ، می توانیم پیش بینی کنیم که مثلا با یک دوره ده جلسه ای درمان انجام شود. البته این باز به تکنیک ، عوارض جانبی و یا آدم هایی که درگیر این قضیه هستند هم بر می گردد. اما به هر حال می توان گفت درمان هایی داریم که بتوانیم با تجربه پیش بینی کنیم که موثر واقع می شوند. در واقع می توان گفت که درمان می تواند دست کم از عوارض جانبی مزمن شدن تجربه های شدید روانی جلوگیری کند. پس درمان صدرصد نداریم، بلکه ما می توانیم ادعا بکنیم که می توانیم از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کنیم و تا حدود زیادی آن را تعدیل کنیم.

این که گفتید بهتر است این مداخله هر چه سریعتر انجام شود ، حال در مورد افرادی که چنین تجربه ای را در دوران بچگی داشته اند و حالا در بزرگسالی می خواهند به دنبال درمان بروند چه می توان گفت؟
اینها یک عمر عوارض این مشکل را با خودشان حمل کرده اند و در نتیجه حالا با یک آسیب روانی شدید مزمن و عوارض جانبی آن روبه رو هستیم. در این مورد باید گفت که مسئله انگیزه درمان اهمیت بسزایی دارد، چرا که اگر فردی به این نتیجه برسد که می خواهد یک آسیب روانی شدید مربوط به دوران کودکی خود را درمان کند، راه خیلی خوبی پیش آمده است. ابته نکته دیگری هم هست، اینکه در تجربه های درمانی چنین گزارش شده است که خیلی وقت ها افرادی که با مشکلات و عوارض شدید روانی مراجعه می کنند ، تازه وقتی در مشکلاتشان باز می شود ، معلوم می شود که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند. در خیلی موارد این سوء استفاده یا فراموش شده است یا آن قدر همره با اضطراب بوده که قربانی خواسته که دیگر درباره اش فکر نکند. در واقع این مسئله معمولاً آسیب و تاثیر خود را روی روابط اجتماعی و دیگر حوزه های زندگی فرد گذاشته ، اما خودش پنهان شده است.

داشتن چنین تجربیاتی چه تاثیری ممکن است روی روابط جنسی قربانی بگذارد؟ حالا چه فردی که در کودکی چنین تجربه ای داشته و چه کسی که در بزرگسالی مورد تجاوز قرار می گیرد.

نکته مهم در این مورد این است که باید بدانیم که اندام های جنسی همراه با خیال پردازی های مناسب ، عملکرد مناسب یا نامناسب دارند؛ یعنی در انسان ها عملکرد جنسی امری مکانیکی نیست، بلکه به مقدار زیادی همراه با فانتزهای جنسی است. این فانتزی های جنسی در شرایط مناسب، عاشقانه، مهربان، مطمئن، همراه با اعتماد و با زیبایی شناسی ، تداعی گر رابطه خوب جنسی هستند و روابط خوب جنسی را تسهیل می کنند و کامیابی جنسی به همراه می آوردند. در حالی که کسی که به خاطر مورد سوء استفاده قرار گرفتن – که معمولاً با خشونت همراه است – صدمه جدی دیده باشد، نوعی عدم آمادگی در خود احساس می کند و ممکن است شریک جنس خود را طرد کند. این مسئله می تواند تا مدت ها روی عملکرد جنسی تاثیر منفی بگذارد ، بویژه تا زمانی که یک کاردرمانی جدی روی آن صورت نگرفته باشد، در مورد آن صحبت نشده باشد، مسئله فهمیده نشده باشد و جایگاه آن در رابطه شناسایی نشده باشد.

همسر این افراد باید چه برخوردی با آنها داشته باشند؟
رفتار نزدیکان و آشنایان تجاوز جنسی بسیار مهم و تعیین کننده است. بی تردید برای یک همسر ، رفتار همسرش که شریک جنسی اوست و نگاهی که او به این آسیب می کند نقش بسیار مهمی در بازسازی زندگی سالم جنسی آن فرد بازی می کند. همسر قربانی باید بتواند تحمیل شدن این مسئله را به رابطه خودش و همسرش درک کند و در واقع این قضیه همچون یک مهمان ناخوانده بداند که برآنها وارد شده است. همسر باید با درک این مسئله سعی کند با درایت و ملایمت بیشتری به بازسازی این رابطه بپردازد.

آیا لازم است فردی که پیش از ازدواج چنین تجربه ای داشته است، به هنگام ازدواج این مسئله را به طرف مقابل بگویید؟
اصل صداقت یک اصل بسیار مهم در یک رابطه صمیمی است، ولی اهمیت این قضیه در زندگی روانی، جنسی و اجتماعی یک آدم هست که تعیین می کند تا چه حدود و به چه شکل می خواهد در موردش صحبت کند، بنابراین ما نمی گوییم که حتما این قضیه را بگوید. ممکن است ایت مسئله برای فرد تمام شده باشد، یعنی مثلا در موردش صحبت شده، فهمیده شده، و حتی شاید درمان شده است و عوارضی را با خودش به رابطه نمی آورد . به هر حال این مسئله می تواند مثل سایه روی رابطه بیفتد.
نکته دیگر این است که طرف مقابل یا همسر آینده فرد، چقدر آمادگی این را دارد که چنین ماجرای تلخی را در رابطه جنسی خودش حمل کند؛ چرا که فرهنگ، سنت و آمادگی هایی که آدم ها برای فهمیدن این گونه مسائل دارند، همگی نقش های خیلی بزرگی را در واکنش احتمالی فرد به این قضیه ایفا می کنند. ممکن است شنیدن خود این مسئله برای فردی کافی باشد که نخواهد به طور کلی وارد این رابطه شود، بدون اینکه آن همسر آینده هیچ گناهی در مورد سوء استفاده جنسی داشته باشد. چه بسا مواردی را می بنیم که حتی شنیدن اینکه دختر قبلاً عقد کرده است نیز باعث می شود تمایلی به ازدواج با او نداشته باشند، چرا که اصلاً حاضر نیستند بپذیرند که پای مرد دیگری در میان بوده است؛ بنابراین این امر بیشتر به بزرگ اندیشی آدم ها برمی گردد.

نظرتان در مورد پنهان کردن این پدیده چیست؟ این امر چه ضربه روحی ای می تواند به قربانی وارد کند؟
برون ریزی هیجان های منفی، به ویژه وقتی این هیجان ها برخاسته از آسیب های شدید روانی مثل تجاوز باشد، درواقع به معنای رهایی سیستم عصبی مغزی فردی است که آسیب دیده است. مقصود از برون ریزی این است که فرد قربانی بتواند در یک فضای امن راجع به مشکل خودش صحبت کند و به گونه ای که آن شرایط اجازه دهد روی هیجان ها و فکری که راجع به خودش دارد تمرکز داشته باشیم که این نکته بسیار مهم است که فرد اسیب دیده اکنون چه فکری در مورد خودش دارد. تصور قربانی از خودش در چنین شرایطی می تواند تاثیر بسیاری بر وضعیت او داشته باشد. اینها چیزهایی است که وقتی پنهان شود فرد قربانی با آها تنها می ماند، در حالی که وقتی بیان شود، فرد می توان کمک بگیرد، حالا این کمک می تواند عاطفی یا حرفه ای باشد . مثلا در فیلم خانم درخشنده با عنوان «هیس، دخترها فریاد نمی زنند» که من مشاور مباحث روان شناختی آن بودم، به خوبی نشان داده می شود که یک تجربه تلخ تجاوز در کودکی می تواند آن قدر فرد را از کنترل خودش خارج بکند که در شرایط مشابه حتی به یک قاتل تبدیل شود. چون آن خشمی که نتوانسته است به موقع بیرون بریزد و اداره شود و فرد یک عمر با خودش کشانده است، به شکل های مختلف می تواند در شخصیت فرد قربانی نقش آسیب را بازی کند و دست آخر ممکن است او را به فردی آسیب رسان تبدیل کند.

نهادهای رسمی مانند آموزش و پرورش، پلیس و نظام قضایی کشور چگونه می تواند با این پدیده برخورد بهتری بکنند تا فشار کمتری بر فرد قربانی تحمیل شود؟
اول اینکه نباید فراموش کنیم که هر چند به ندرت، اما حتی در فضاهای آموزشی و در مدرسه ها هم گزارش هایی مبنی بر تجاز جنسی داشته ایم . این قضایا یکی به آگاهی رسانی والدین برمی گردد، یعنی آگاهی رسانی به منظور اینکه فرزندان خود را آماده بکنند برای اینکه بدانند چگونه باید از اندام های جنسی خود به درستی حفاظت بکنند. در خیلی از جاها دنیا این آموزش ها جرو آموزه های غیرمستقیم دوران کودکی است. یعنی همان طور که بهداشت دهان و دندان مهم است، حفاظت از اندام های جنسی و بهداشت ان نیز مهم جلوه داده می شود، بدون اینکه عنوان جنسی یا بار هیجانی مربوط به ان را داشته باشد . باید گفت هر جایی که این آموزش ها داده می شود، مثل هر آموزش دیگری می توانند به خوبی پیشگیری کند. پس در مرحله اول قانون همیشگی «پیشگیری بهتر از درمان است» مطرح می شود.
مسئله واکنش اطرافیان نسبت به چنین تجربه های تلخی ، نقش خیلی مهمی در چگونگی کنار آمدن قربانی در آینده با این پدیده بازی می کند. خیلی وقت های گفته می شود که مثلا اگر یک مامور پلیس به فردی که مورد سوء استفاده قرار گرفته است توهین نکند، قدم مهمی در سلامت روان او بر می دارد. یعنی سعی کند این اسیب را بفهمد و بکوشد سهم خودش را به عنوان یک حامی ایفا بکند. این در حالی است که خیلی وقت ها می بینیم وقتی مورد سوء استفاده قرار می گیرد او را مقصر می دانند و مثلا می گویند خودت رفتی یا خودت خواستی. بنابراین برخورد مناسب اطرافیان چنین حوادثی ، داشتن نگاهی انسانی نسبت به فرد و تجربه اش و به ویژه درک تحمیل شدگی این قضیه به قربانی، می تواند سهم مهمی در سلامت روانی و وضعیت روانی قربانی در آینده ایفا کنند.

نقش گروه های مردم نهاد و نهادهای غیردولتی را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟ مخصوصاً با توجه به حساسیتی که این مسئله دارد که شاید مردم راحت تر باشند سراغ نهادهای غیر دولتی بروند تا دولتی؟
نهادهای مردمی در امر روشنگری خیلی خوب می توانند کمک بکنند؛ در دادن آموزش های جنسی به خانواده ها، مربیان ، مشاوران و معلمین هر چه اینها آموزش بیشتری ببینند و آگاهی بیشتری به دست آورند، هم خودشان می توانند در نقش پیشگیرانه فعال باشند و هم می توانند اگر مواردی هست بهتر اداره بکنند. ان جی اوهای تخصصی نیز می توانند از سوی سازمان ها برای آموزش دهی به پرسنل آنها مخاطب قرار بگیرند.


زهره شیرافکن، ماهنامه سپیده دانایی شماره 79