آرامیس مشاور




طلاق روانی ویروس ویرانگر زندگی زناشویی

چگونه از پیش روی طلاق روانی جلوگیری کنیم؟
با اینکه بیشتر ازدواج ها با عشق و علاقه و محبت دوسویه صورت می گیرد، اما در بیشتر موارد مشاهده می کنیم که زن و مرد با تمام تلاشی که در راستای انجام دقیق وظایف خود دارند، به مرور زمان، عشق و علاقه بین شان کم رنگ و کم رنگ تر شده و گاهی به طور کامل محو می شود. به این نوع جدایی ، اصطلاحاتی مانند طلاق عاطفی، طلاق روحی، طلاق پنهان، طلاق روانی ، طلاق موذی یا طلاق خاموش گفته می شود. با همه سعی و تلاش همسران برای نرسیدن به مرحله جدایی ، بسیاری از ازدواج ها، به طلاق رسمی می انجامد و درصد بسیار بالاتری ، به طلاق عاطفی منتهی می شود.

طلاق عاطفی نقطه پایان زندگی زناشویی است، اما نه به شکل رایج و سنتی آن . همسران در ظاهر به طور عادی در کنار هم زندگی می کنند، اما هیچ رابطه عاطفی با هم ندارند. طلاق عاطفی به معنای مرگ و پایان زندگی عاطفی همسران در کنار هم است. این گونه جدایی ها در جایی ثبت نمی شود و جنبه رسمی و قانونی ندارد، بلکه یک قرارداد نانوشته و توافق ناگفته بین همسرانی است که به هر دلیلی تمایل به جدایی رسمی ندارند. معمولاً واکنش های منفی که درجامعه نسبت به طلاق قانونی وجود دارد، نسبت به این مسئله وجود ندارد و شاید متاسفانه همین امر به روند پنهانی و رو به رشد این نوع طلاق در جامعه انجامیده است.
طلاق عاطفی چون ویروسی ویرانگر به تدریج در روابط زناشویی نفوذ می کند و در نهایت روابط عادی و عاشقانه آنها را دچار آسیب های جدی می نماید. متاسفانه همسران زمانی پی به عمق فاجعه می برند که از لحاظ عاطفی فرسنگ ها از همسر خود که از فضا از بعد فیزیکی در کنارشان هست، دور شده اند.
آمار رسمی طلاق در جامعه، درصد ناچیزی از تعداد خانواده هایی که در شرایط (طلاق عاطفی) به سر می برند را نشان می دهد. آمار طلاق عاطفی در کشور 53 درصد است، یعنی از هر دو ازدواج در کشور ، یکی به طلاق عاطفی انجامیده است. جدایی خاموش، تاثیرات متعددی در ابعاد گوناگون به جا می گذارد.
تمام موارد یاد شده باید هشداری باشد برای همه جامعه تا آموزش های لازم را ببینند و طلاق عاطفی را جدی بگیرند و پیش از هر چیز به پیشگیری از آن بپردازند. یادمان باشد تا باور نکنیم که مشکلی به عزم جدی برای رفع نیاز دارد، نمی توانیم آن مشکل را حل کنیم.
نخست نکته مهم، بررسی علل و ریشه های طلاق روانی برای کنترل این عارضه است که این علل را به صورت فهرست وار ذکر می کنیم.
1. تعارض ناشی از ارزش های نو و سنتی
2. نداشتن نگرش صحیح نسبت به ازدواج
3. تغییر سن ازدواج
4. عدم پیش بینی مکانیسم ارضای جنسی
5. از میان رفتن لطافت جنسی به واسطه مشاغل جدید و نارسازگاری های آن با ارزش های سنتی
6. ازدواج اجباری (تحت تاثیر عوامل اجتماعی و جو خانوادگی)
7. ناهمسانی همسران
8. عوامل روان شناختی (همچون برخی بیماری ها و اختلالات روانی مثل افسردگی و اضطراب)
9. رشد نیافتگی شناختی (واکنش های نامناسب نسبت به یکدیگر)
10. تنوع طلبی جنسی
11. ناکامی در عشق
12. تشدید فشار های روانی
13. افزایش ندریجی یکنواختی و دل زدگی و انباشت گله مندی و رنجش های مختلف
14. بی اعتنایی، بروز ندادن احساسات مثبت و نارضایتی
15. مشکلات اقتصادی
16. نبودن تناسب بین انتظارات و واقعیات
17. اقامت یکی از همسران در خارج کشور یا نزد والدین بیمار، ماموریت که موجب جدایی فیزیکی می شود.
18. دهن بینی ، بدبینی و قضاوت های نابجای همسران از یکدیگر
19. تعلل بی جا و بی مورد همسران برای حل مشکلات خود به دلایل گوناگون
20. قادر نیستند برای دستیابی به ارامش ، ذوق و سلیقه خود را به هم نزدیک کنند. اختلاف در موارد جزئی یا کلی، عشق و محبت را کم رنگ می کند و جای خود را به خونسردی و گاه خشم می دهد. این همسران ، معمولاً به مرحله بیزاری و سپس به مرحله بی تفاوتی می رسند و بسیاری از آنان چون راه صحیح مبارزه با آن را نمی دانند و یا حجم انبوهی از نفرت و سرخوردگی در درون خود روبه رو هستند، پیوسته به انتقام می اندیشند.
21. یکی دیگر از گذرگاه هایی که به طلاق پنهان منتهی می شود، ادامه زندگی مشترک که به شکل اجباری است؛ یعنی هر یک از همسران به انتخاب خود، بلکه به دلایل همچون نا امنی مالی، یا حفظ شخصیت اجتماعی، آینده فرزندان ، یا احتمال اسیب دیدن آنان و وحشت از واکنش های اطرافیان ، به زندگی مشترک خود با دلسردی ادامه می دهند.
22. از دیگر آفت های زندگی مشترک سالم و زیبا، گرفتار شدن در چنبره روزمرگی است؛ زنان و مردانی که اسیر عادات همیشگی زندگی خود هستند و هیچ نیازی نمی بینند که نهال محبت خود را آبیاری کنند؛ آنها به ایفای وظیفه و مسئولیت ها می پردازند و از اینکه گرم نگه داشتن محفل خانوادگی و ساختن فضایی مملو از آرامش جز از طریق عشق امکان پذیر نیست، غافل اند. زنان می شویند و می روبند و مردان پول در می آورند و به سادگی روزهای مهم زندگی مشترکشان را از یاد می برند، از بیان احساساتشان به یکدیگر خودداری می کنند و هیچ حسی را به هم منتقل نمی کنند. اوج فاجعه زمانی است که هر دوی آنها خلأ عاطفی خود را نادیده می گیرند و به ان اجازه ظهور نمی دهند و با استدلال هایی مانند «از ما گذشته» و «زندگی سخت امروز مجالی نگذاشته» ، خود را فریب می دهند.
پس از رخ دادن طلاق عاطفی، همسران احساس شکست و سرخوردگی را تجربه می کنند. آنان می دانند که در ازدواجشان شکست خورده اند، حتی اگر با زندگی در کنار هم آن را پنهان کرده باشند، دچار خلأ عاطفی می شوند و احساس می کنند برای پر کردن این کمبود عاطفی نیاز به جایگزین دارند و در بسیاری از موارد ضلع سومی تشکیل می شود و هر یک از همسران غریبه ای را وارد حریم خود می کنند که همین نکته نیز زمینه ساز بسیاری از جرم ها و جنایت ها خواهد شد و حتی ان را یکی از دلایل همسرکشی مطرح کرده اند. به طور کلی این خانواده ها بستر مناسبی برای رشد جرم و بزه هستند؛ زیرا طلاق عاطفی تأثیرات بسیار نامطلوبی بر فرزندان نیز بر جای می گذارد. فرزندان نیز چون والدین از اعتمادبنفس پایینی برخوردارند و حتی علیرغم مخفی کاری والدین به فراست، خلأ عاطفی حاکم برفضای خانواده را حس می کنند و همواره در حسرت محیطی گرم و صمیمانه به سر می برند. به طور کلی طلاق عاطفی نیز با شدت کمتر و بیشتر، همان تاثیرات ویرانگر طلاق رسمی را به جای می گذارد.

تدابیر لازم جهت پیشگیری از بروز طلاق روانی
باید بدانیم دوست داشتن و عشق، آموختنی است . عشقبین زن و مرد ، مانند نهالی است که اگر از آن مراقبت به عمل نیاید ، خشک خواهد شد، پس به این مسئله بسنده نکنید که یک بار ابراز علاقه ، برای همیشه کافی است ، بیشتر همسران در طول روز حتی یک بار هم به صورت هم نگاه نمی کنند یا حرف های تازه ای برای گفتن ندارند.
اگر زن و مرد با روان شناسی هم آشنا بوده و به تفاوت های اخلاقی و رفتاری یکدیگر به طور کامل آگاه باشند ، در این صورت هیچ گاه از رفتار طرف مقابل ، سوء تعبیر نخواهد شد. سعی کنید حالات، روحیات، نیازها و توقعات همسرتان را به خوبی شناسایی کنید و در تامین آنها بکوشید.
زمانی را برای گفت و گو و ابراز محبت و تبادل نظر با همسرتان اختصاص دهید و این امر را در اولویت امور قرار داده و اشتغال و فرزند را بهانه ای برای فرار از این موقعیت قرار ندهید. سعی کنید به مرور زمان، مدت گفت و گوی خصوصی را بیشتر کنید. دقت نمایید که صحبت های شما باید غیر از بیان گزارش کاری روزمره و بیان مشکلات تکراری و معمولی روزانه باشد. این صحبت ها گرچه مهم هستند، ولی آنها را به زمان دیگری در طول روز بسپارید و در این زمان، ارتباط نزدیک تری با همسر تان داشته باشید و حرف های از نوع حرف دل بگویید و در عین حال با همسرتان همدلی کنید.
یادگیری و به کار بردن مهارت های گفت و گوی سالم در حل اختلافات خانوادگی، باعث می شود رنجش ها در دل انباشته نشود و همه دلخوری ها، جای خود را به محبت و صمیمیت بدهد. به علت ناآگاهی همسران از روش گفت و گوی سالم ، بیشتر صحبت ها به مشاجره ختم می شود.
سعی کنید هنگام صحبت، ابتدا به نکات مثبت همسرتان اشاره کنید ، خشمگین نشوید، خود را نیز در ماجراهای پیش آمده مقصر معرفی کرده و قبل از هر چیز ، شما عذرخواهی کنید و بیان کنید که منظورتان از صحبت کردن ، فقط حل مسئله و رسیدن به تفاهم است. در ضمن ، مانع حرف زدن همسرتان نشوید و به او هم فرصت اظهار نظر بدهید.
هرگز صحبت های خود را با طعنه ، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن شخصیت و حرمت همسرتان بیان نکنید.
با همسرتان مقابله به مثل نکنید . سعی کنید همیشه شما پیش قدم باشید و با رفتار محبت امیز ، مهربانی را به او آموزش دهید.
باید بیاموزید که توقعات و نیازهای خود را بدون نکوهش دیگری بیان کنید.
نسبت به همسر خود، نگرشی مثبت و مطلوب داشته باشید و به او همواره احترام بگذارید و محبت و عواطف خالصانه خود را نثار او گردانید
از پیش داوری و تصمیم گیری براساس تصورات خود، بپرهیزید.
باور داشته باشید که همسرتان انسانی منحصر به فرد و یک امانت الهی هست، او همان کسی است که در دوران نامزدی ، آرزوی با او بودن را داشتید.
خودتان برای زندگی تا تصمیم بگیرید و نگذارید به خاطر رضایت خاطر اطرافیان، در تصمیمات منطقی خود دچار تزلزل شوید.
تصور نکنید که یک زندگی ایده آل، آن است که در آن هیچ اختلاف نظری نباشد و آرامش کامل برآن حاکم باشد، بلکه اختلاف نظر همیشه وجود خواهد داشت؛ نکته ای که مهم است، روش برخورد و حل اختلاف است. فراموش نکنید که اختلافات و تفاوت ها، موجب تفاهم بین همسران می شود، اگر بدانیم چگونه از آنها استفاده کنیم.
اگر رنجشی قابل چشم پوشی است، از آن بگذرید ، ولی اگر برایتان مهم است، هر چند که مسئله کوچکی باشد ، آن را به طرز صحیحی با همسر خود در میان بگذارید.
همسرانی که بر سر هر مسئله جزئی با هم مجادله دارند، به تدریج باید شاهد مرگ عواطفشان باشند.
شاد و با نشاط باشید و این شادی را به همسرتان نیز هدیه کنید. زوج های شاد و با نشاط نسبت به زوج های ناسازگار و ناراضی، عملکرد بهتری در ابراز علاقه و عواطف خواهند داشت؛ پس برای سلامت جسم و روح خود و همسرتان ، وقت و انرژی صرف کنید.
در آخر بدانید اگر هدف، عشق و حفاظت از آن است، باید بهای این حفاظت را با گذشت و ایثار بپردازید.

منیره کرمانی جهانگیر – کارشناس ارشد روان شناسی