آرامیس مشاور




نه شنیدن از معشوق، کسی را که دوست نداری، نکش!

«نه شنیدن از معشوق » یکی از دردآورترین اتفاق هایی است که ممکن است برای هر کسی رخ دهد، اما مسلماً آخر دنیا نیست.
یک دفعه از این رو به آن رو می شوند. اگر تا دیروز لب به سیگار نمی زد. حالا پاکت پشت پاکت دود می کند. اگر تا دیروز شاد بودن و سر زندگی اش توی تمام دانشگده سر زبان ها بود. اما امروز یا آنقدر خودش را توی اتاق حبس کرده که دیگر کسی توی محوطه دانشکده نمی بیندش. یا اینکه اسطوره غمگینی و آشفتگی می شود؛ بعضی وقت ها هم یک دفعه یک آدم منطقی می شود؛ کسی که همه چیزش نهایت دیوانگی است، خندیدنش، حرف زدنش، پوشیدنش، و حتی رابطه بر قرار کردنش، برای این آدم فرضی فقط یک اتفاق افتاده است؛ او «نه» شنیده است. درباره مهارت نه گفتن این بار می خواهیم بگوییم چطور می شود نه شنید و سالم رفتار کرد.

برای خیلی ها فرقی نمی کند که یک «نه» جانانه یا یک «نه» محترمانه بشوند، چگونگی «نه» شنیدن یکی از مهم ترین در خواست هایی است. که آدم می تواند در زندگی اش از کسی داشته باشد و واکنش هایی را برمی انگیزد. وقتی که از گیجی انکار شکست و خمشگین شدن از طرد در آمد، عمیق ترین فکری که آرام آرام به ذهنش می آید، این است «چرا من؟» این جمله عمیق دو کلمه ای، تا پیدا نشدن جواب دست از سر هیچ کس بر نمی دارد. همین جمله است که میتواند یک نفر را به خودکشی وادارد و یک نفر دیگر را شاعر کند. در واقع متهم اصلی و پنهان شکست عشقی کسی است که شکست خورده نه کسی که نه گفته. بعد ازاین که مرتب او را سرزنش کردیم. که «مگر او چه چیزی از من سر دارد؟» به این می رسیم که «من چه چیزی کم دارم که او به من نه گفته است؟» به هم می ریزیم بد جوری به هم می ریزیم. با کمال بی رحمی باید گفت که «آدم خوب» ها بیشتر به هم می ریزند. آنهاکه زندگی ساده تری داشته اند و کمتر حق خوری کرده اند، حس می کنند که سهمشان از زندگی بهشان داده نشده است. خیلی ها ممکن است از این رو به آن رو شوند. آدم خوبها ممکن است بیفتند توی کارهایی که تا به حال فکر کردن به آنها هم اذیتشان می کرده است. یعنی ممکن است شروع کنند به شروع دوستی به قصد خیانت یعنی فرضشان این است که طرفشان که وابسته شد، می زنند زیر همه چیز و دلشان خنک می شود که توانسته اند انتقام جانانه ای از جنس مخالف بگیرند. خیلی ها ممکن است ظاهر بین تر شوند. آنها حس می کنند ظاهرشان مشکلی داشته که جواب رد شنیده اند. آنها شروع می کنند به اصلاحات سطحی و فکر می کنند که دیگر نتواند به آنها نه بگوید اما همه این کارها جواب سئوال اول نیست «چرا من؟ چرا من باید شکست عشقی بخورم؟»

• چرا واکنش های متفاوت است؟
اینجاست که پای روانکاوها به میان کشیده می شود. چرا بعضی ها بی خیالانه به زندگی شان ادامه می دهند بعضی ها تا پای مرگ هم جلو می روند؟ درست است که شما همین چند ماه یا در نهایت چند سال پیش عاشق شده اید، اما ذهنیتی که از عاطفه، و محبت، و دلبستگی دارید، سال ها قبل در شما شکل گرفته است، یعنی از باری که مادرتان شما را در آغوش گرفت کسانی که مادر خودشان را از دست داده اند، شکست های عشقی وحشتناک تری را تجربه می کنند. نه فقط منظور از دست دادن فیزیکی نیست. کسانی که به هر دلیلی داشتن رابطه عاطفی با مادرشان را از دست می دهند، همیشه به دنبال یک مادر جایگزین می گردند. تصور کنید که دومین مادرتان هم به شما بی رحمی کند. معلوم است که شما این دنیا را جای وحشتناکی خواهید دید؛ جایی که به وجود آمده تا شما چیزهایی را از دست بدهید، این قضیه برای خانواده ها علاوه بر مادر، درمورد پدر هم صادق است. بعضی ها هم هستند که دقیقاً برعکس این قضیه اند، آنها در خانواده ای بزرگ شده اند که هم از نظر عاطفی و هم ازنظرهای دیگر، بیش از حد وابسته بار آمده اند، کسانی که در این خانواده ها بزرگ شده اند هم خیلی سخت می توانند یک «نه» بشنوند، کسانی که توی عمرشان فقط «بله» عاطفی شنیده اند.


• با شکست عشقی چگونه کنار بیاییم؟
وقتی که نه می شنویم، باید برخی کارها را انجام دهیم و برخی کارها را انجام ندهیم. هر دو نوع این کارها در این بخش آمده است.
1)این کارها را انجام ندهید، خیلی ها بعد از شکست عشقی کارهای عجیب و غریبی انجام می دهند. تا جایی که می توانیدلااقل این کارها را انجام ندهید؛
• تا شش ماه جایگزین غدغن! شاید عمومی ترین واکنشی که به عنوان یک راه حل به ذهن شکست خورده می رسد این است که با یک آدم در عشق ببازد. او می خواهد به خودش ثابت کند که مشکلی نداشته است و هنوز قدرت عشق ورزیدن (شما بخوانید انتقام گرفتن) را دارد. اما تا موقعی که خاطره شکست عشقی در ذهن یک نفر پررنگ است. این کار در بهترین حالت یک نفر دیگر را بدبخت می کند و در بدترین حالت کلکسیون شکست های عشقی تان را کامل تر می کند.
پناهگاه روانی غدغن! لطفاً به خاطر خودتان هم که شده گریه ها و افسردگی های بعد از شکست را به گیجی بعد از سیگار و مشروب ترجیح دهید. حداقل به خاطر انتقام از معشوقتان هم که شده خودتان را تلف نکنید.
• رسوایی غدغن! اصلاً از همان اولش که عاشق شدید، لازم نیست همه هم اتاقی ها و همکارها و همکلاسی هایتان بفهمند اعتماد به نفس تان زیاد است که هست. برون گرا هستید که هستید. عوارض این رسوایی وقتی که نه شنیدید معلوم می شود. وقتی که حتی اگر دیگران هم در موردتان حرف نزنند خودتان فکر کنید که همه جا قصه عشق شما نقل مجالس شده است.

2) از بالا به قضیه نگاه کنید؛ کمی از خودتان و زاویه دیدتان به معشوق فاصله بگیربد. بروید بالاتر و بالاتر، و حالا خودتان را از بچگی تا پیری ببینید و ببینید که این شکست چقدر توی مسیر زندگی تان موُثر بوده است. حالا آدم های دیگر را ببینید. می بینید؟ کافی است به اطراف خودتان نگاه کنید تا بفهمید دنیا پر است از فلش های یک طرفه پر است از نه هایی که دیگران شنیده اند و حتی نه هایی که خودتان گفته اید شما تنها نیستید.

3) به شکست به عنوان یک فرصت خودشناسی نگاه کنید؛خیلی ها بعد از شکست عشقی آدم مثبت تری می شوند. همان طور که گفتیم حتی ممکن است اعتیادشان را بعد از شکست کنار بگذارند برای این آدم ها دیگر نظر معشوق مهم نیست. آنها به خودشان برگشته اند و جدا از رویدادهای عاشقانه شروع کرده اند به اصلاح خودشان. شکست عشقی آدم را تمام عیار با خودش، عواطفش و فکر هایش روبه رو می کند. شکست عشقی می تواند یک بار دیگر تمام شکست های عاطفی زندگی را جلوی چشم آدم بیاورد این مسئله می تواند هم افسرده کننده باشد و هم سازنده یعنی این که آدم می تواند این مشکل های وجودی را حداقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگی اش را کنار بگذارد.

4) با مشاور حرف بزنید، دو راه حل قبلی راه حل هایی بود که می شد به تنهایی هم انجامش داد. اما آدمیزاد بعد از شکست عشقی، از گیر کردن کلمه و بغض توی گلویش دارد خفه می شود. مشاور وروان شناس را برای همین موقع ها گذاشته اند.


سعید بی نیاز/ کارشناس ارشد روانشناسی