آرامیس مشاور




ویژگی ها و عوامل فردی موُثر در بروز عشق های بی نتیجه

ولی افتاد مشکل ها
اگر چه موضوع عشق و به خصوص ناکامی در عشق، بسیار جالب و با اهمیت به نظر می رسد تحقیقات زیادی درباره علت شناسی این پدیده صورت نگرفته است. استرنبرگ، که یکی از نامدارترین روان شناسان در مورد موضوع عشق است در مقدمه کتاب داستان های عشق می گوید. «من اجزای عشق را کشف کردم. اما هنوز به علت عشق نپرداخته ام و لذا تحقیقات گسترده ای را آغاز کردم تا به این مسئله مهم بپردازم.»
البته استرنبرگ در کتاب داستان های عشق با رویکرد شناختی و بررسی طرح واره های هر فرد در قالب یک داستان به علت عاشق شدن و انواع آن می پردازد. اما آن را تحقیقی ناقص می داند که باید کاستی های آن را جبران شود. بسیاری از پژوهشگران دیگر نیز در جست و جوی پاسخ همین سئوال اند که چرا بعضی ها در عشق ناکام یا دچار شکست عشقی می شوند؟

برای یافتن پاسخ به چنین سئوالی به تحقیقات گسترده روان شناختی و حتی مطالعات سایر رشته ها نیاز داریم. با این حال به نظر می رسد، برخی ویژگی های شخصیتی و صفات فردی در سوق دادن فرد به سمت عشقی که سرانجامش ناکامی و شکست است و همچنین بیشتر درگیر شدن با اثرات و پیامدهای منفی ضربه عشق اثر بخش است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از :

 خود آگاهی ضعیف؛ فقدان ناشی از شکست عشقی ما را به هسته خودمان بر می گرداند. در این زمان است که فرد احساس می کند، درک درستی از خودش نداشته و در مورد خودش، گذشته اش و تجربیاتش، اشتباه فکر می کرده است. افرادی که خود آگاهی کمی از خود دارند، در وارد شدن به یک ارتباط دچار اشتباه های فراوانی می شوند، زیرا شناخت درستی از خود ندارند.

 تجربیات ناکام دوران کودکی؛ هر فردی در دوران کودکی، دو خواسته اصلی دارد، اول این که عشق پدر و مادر را دریافت کند، و دوم پدر و مادرش به یکدیگر عشق بورزند. بسیاری از ما در کودکی خود نتوانسته ایم به این دو خواسته ی اصلی خود برسیم و در این باره ناکام شده ایم. بنابراین همیشه این دو خواسته در بزرگسالی هم ما را همراهی می کند و مثل این است که کار ناتمامی داریم که باید انجام شود. به ویژه در انتخاب های عشقی خود سعی می کنیم به این دو خواسته ی اصلی پاسخ دهیم و ناکامی خود را از بین ببریم. بنابراین در بزرگسالان به طور ناخودآگاه ابتدا خود را در شرایط کودکی و شرایط خانه دوران کودکی با همان موضوع اصلی (پدر و مادر) قرار می دهیم و سپس تلاش می کنیم ناکامی های دوره کودکی را در این زمان جبران کنیم . مثلا اگر ارتباط با پدر به هم ریخته بوده است و تصویر پدر برای ما مخدوش است،احتمالاً وارد ارتباط مجدد با او می شویم تا این رابطه ی اصلی را اصلاح و باز سازی کنیم. وارد رابطه با فردی شبیه پدر می شویم. تا هم با او صحبت و هم محبت دریافت کنیم. ممکن است این ها چیزهایی باشد که درکودکی ناتوان از انجامس بوده ایم یا در انجام ان ناکام شده ایم، و حالا تلاش می کنیم به ما برای به اتمام رساندن این دو هدف نا خودآگاه و ناتمام کمک کند، اما غافل از آنکه همان ناکامی را دوباره تجربه می کنیم.

 نداشتن مهارت ارتباطی: ارتباط سالم لازمه زندگی طبیعی هر فرد است و در روابط عاشقانه نوع و سبک برقراری ارتباط دو نفر در چگونگی پیش رفتن رابطه بسیار مهم و تأثیرگذار است، اگر چه برقراری ارتباط صحیح و سالم دارای اصول و قواعدی است و نیازمند کسب مهارت در این زمینه است، متأسفانه بسیاری از این افراد از داشتن چنین مهارتی محروم هستند یا در آن نقص دارند. گاهی اوقات گرچه این افراد به نقص خود پی می برند، در رفع آن هیچ کوششی به خرج نمی دهند. سبک ارتباطی غلط در ارتباط باعث دوری افراد از هم می شود و در نتیجه ممکن است به ختم رابطه بینجامد؛ رابطه ای که حتی شاید وابستگی و دلبستگی در آن به وجود آمده باشد اما حداقل یکی از طرفین تصمیم می گیرد این عشق را به خاطر سبک رابطه فرسوده کننده، تمام کند.

 حل مسئله و تصمیم گیری ضعیف؛ در راه عشق فراز و نشیب های بسیاری وجود دارد و عاشقان این راه هر یک سعی در رفع آنها دارند؛ گاهی نیز پیش می آید یکی از طرفین یا هر دو به مانع بزرگی برخورد می کنند. که شاید حداقل در آن زمان توانایی برداشتن این مانع را نداشته باشد و گاهی نیز به علت عدم حل مشکل صحیح، نه تنها مشکل را حل نمی کنند بلکه به پیچیده تر شدن موضوع دامن می زنند. این ناتوانی و نقص در حل مسئله شاید باعث دوری این دو نفر شود و در نتیجه ناکامی در عشق به وقوع می پیوندد این افراد، گاهی بعد از گذشت زمان در می یابند می توانستند در گذشته با راهکارهای سالم تر به حل مشکل بپردازند اما برای رسیدن به این نتیجه دیگر دیر شده است.

 مدیریت ضعیف هیجانات؛ روابط عاشقانه سرشار از هیجانات گوناگونی است اما برخی از افراد چون نمی توانند از این هیجانات آگاهی یابند و آنها را مدیریت کنند، رفتارهایی انجام می دهند که به ارتباط آنان صدمه وارد می کند، گاهی نیز تحت تأثیر این هیجانات شدید، تصمیم های ناگهانی و نادرست می گیرند که دوری و شکست در عشق را در پی خواهد داشت. عدم ثبات هیجانی شاید یکی از مهم ترین دلایل اثرات و پیامدهای منفی بعد از ناکامی در عشق نیز باشد.

 داشتن پیش نویس های مخرب، پیش نویس همان داستان زندگی هر فرد است که برای خود نوشته و همیشه بر اساس آن تصمیم گیری، عمل و رفتار می کند. گاهی این پیش نویس ها هم در انتخاب اولیه جهت ورود به روابط عاشقانه و هم در نحوه ادامه و پایان عشق،اثرات منفی می گذارد؛ چرا که از ابتدا ناپخته بوده اند. مثلاً باور اولیه و از پیش تعیین شده به این موضوع که « من فرد دوست داشتنی نیستم و نمی توانم در عشق خود موفق شوم» پی بردن به این تصمیم گیری های اولیه ای که فرد برای زندگی خود در زمانی که کم سن تر و ناپخته تر بوده است، اتخاذ کرده، عامل اصلی موُثر بر نوع و شدت دردی است که پس از پایان یک رابطه احساس می شود.

 تا آشنایی با مهارت های پیش از ازدواج، عشق که اغلب به ازدواج ختم می شود نیازمند شناخت و کسب مهارت در این زمینه است بسیاری از جوانانی که می خواهند وارد رابطه عاشقانه شوند، بدون اطلاع و آگاهی از نیازهای این ارتباط آن را آغاز می کنند، غافل از اینکه باید ابتدا مهارت های آن را بیاموزند. مهارت پیش از ازدواج به افراد کمک می کند با فرایند آشنایی، انواع عشق، ملاک های انتخاب و قوانین ادامه ارتباط آشنا شوند، حال قابل پیش بینی است وارد شدن به یک ارتباط بدون آزارهای فوق، چقدر می تواند سخت باشند و مسیر این راه را غیر قابل پیش بینی کند. چه بسا اشنایی با این مهارت به فرد در انتخاب درست و جلوگیری از ضربه عشق کمک کند.

 تحت تأثیر قرار گرفتن زیاد از دیگران؛ گاهی یک ارتباط عاشقانه فقط به علت عدم تأیید دیگران و مخالفت آنهاست و در این بین فرد عاشق بسیار به دنبال نظر دیگران خواهد بود. متأسفانه این افراد متوجه نیستند وقتی به حرف دیگران اهمیت زیادی می دهند، در واقع خود را تبدیل به عروسکی می کنند که نخ هایش در دست دیگران است، چون باید خود را شبیه حرف دیگران کنند یک بار بیشتر به دنیا نمی آییم و فرصت کمی هم در اختیار داریم، در این فرصت کوتاه قرار نیست طبق گفته دیگران زندگی کنیم؛ چرا که در این صورت مسلماً زندگی خود را باخته ایم. آدم هایی که از کمبود خود باوری و اعتماد به نفس رنج می برند و تأیید درونی ندارند معمولاً در بیرون و در حرف های دیگران به دنبال تأیید هستند و منتظرند ببینند دیگران چه چیزی می گویند تا عمل کنند. اگر بتوانید. خودتان تأیید را به خود بدهید دیگر نیازی به حرف دیگران ندارید البته مشورت با افراد با صلاحیت در هر نوع رابطه ای کمک کننده است. اما قرار نیست بازیچه ی دیگران شویم.

 مبتلا بودن به اختلالات شخصیتی: افرادی که به نوعی دارای اختلالات روان شناختی شدیدی مانند اختلال شخصیت خود شیفته هستند، بیشتر در عشق ناکام می شوند و همچنین این ناکامی اثرات منفی زیادی بر روی آنها به جا می گذارد. و در واقع فرد خود شیفته، در یک ارتباط به علت رفتارهای ناسازگارانه و افراطی مستعد طرد در رابطه و در نتیجه ناکامی خواهد بود. نشانه های این اختلال از جمله اهمیت به خود، خود بزرگ بینی و احساس بی نظیر بودن است. برای فرد خود شیفته تحمل شکست در عشق دیوانه کننده است، زیرا تصور تمام و کمالی که از خود دارد فرو می ریزد. مطمئناً دلایل زیاد دیگری وجود دارد که در سطح فردی، می تواند در ناکامی عشق موُثر باشد، دلایل بیان شده نیز، هر یک به نوبه خود در شکست عشقی موُثر هستند؛ گاهی نیز مجموعه ای از عوامل در ناکامی عشق تاثیر دارند

الهام آزاده ام کارشناس ارشد/روان شناسی عمومی
گردآوری/مرکز مشاوره روان شناسی آرامیس