آرامیس مشاور




چالش ها و آسیب های علاقه یک طرفه

من مهربان ندارم ، نامهربان من کو؟
شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالا با احساسات منفی و نومیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید آن فرد دقیقا همانی است که می خواهید، این احساسات قوی تر هم می شوند . بیشتر آدم ها با امید این که روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند. روزگار می گذارنند اما این امیدها هیچ وقت به واقعیت بدل نمی شوند و آنان را با چشمانی گریان و دلی پردرد، برجای می گذارند.
در عشق یکطرفه معشوق ممکن است از عشق با خبر باشد یا نباشد، اما در هر حال هیچ علاقه ای را نشان نمی دهد. این شرایط برای عاشق نگران کننده و آسیب زا است که ما در این مقاله سعی داریم برخی از این آسیب ها را معرفی کنیم.


زبان عشق یک طرفه به زبانی فاجعه آمیز و مصیبت زده گرایش پیدا می کند: جهان ها فرو می ریزند، دل ها شکسته و مایوس و زندگی ها خرد و نابود می شوند. وقتی عشقی به شکست می انجامد، زندگی بدون هدف می شود و دلیلی برای ادامه دادن وجود ندارد. عشق حتی در بهترین شکل خود تجربه ای دشوار و دردناک است، اما وقتی بدون پاسخ بماند، مسموم کننده می شود، رد کردن عشق، کشنده است. تقریبا همیشه منجر به غم و غصه می شود ، به ویژه وقتی فرد، عاشق کسی می شود که غیرقابل دسترس است. از دست دادن عشق برای بسیاری که بنا به هر دلیلی عشق خود را از دست می دهند یا با شکست روبرو می شوند برابر است با فقدان زندگی.
افسردگی و اضطراب
به واقع عدم ابراز و دریافت عشق در یک عشق یک طرفه، سبب مشکلاتی از قبیل کاهش عزت نفس، افسردگی و نوسانات سریع خلق می شود. عدم بروز عشق در یک عشق یک طرفه همچنین اضطراب را ایجاد می کند. به بیانی دقیق تر، در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقمند شود اما بداند عشق و علاقه اش یک طرفه است، بی شک از آن عشق دست برمی دارد. اما زمانی که این حالت شدید و حتی بیمارگون شود، از این عشق یک طرفه دست برنمی دارد. حتی اگر میل عاشق پس از اجابت نشدن خواسته هایش دوباره مطرح شد، ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.


تنفر و خشم
یکی دیگر از آسیب های عشق یکطرفه، ایجاد تنفر و خشم است. شاید شما هم شنیده اید که عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به معشوقش می رسد ، همه چیز می تواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق صورت نگیرد، ممکن است با وجود آمدن بی وفایی و خشم، کار منجر به تنفر شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق، خودنمایی نمی کند. البته در رسیدن به معشوق هم ممکن است بعد از وصال در اثر اختلافات ، عشق از بین برود و تبدیل به نفرت شود.


هذیان عشق
همچنین عشق های یک طرفه گاهی به چنان شدتی می رسند که به نوعی بیماری روانی و بهتر بگویم به هذیان عشق تبدیل می شوند. در این بیماری، هذیانی بارز و سازمان یافته وجود دارد . زیرا فرد حرف ها و باورهایی دارند که کاملا اشتباه است.
به عنوان مثال از علاقه به فردی سخن به میان می آورد و معتقد است آن فرد هم به او علاقمند است، اما مثلا به علت کم رویی آن را بیان نمی کند یا این که فرصت ابراز آن را نکرده است. گاهی بیمار تفسیرهایش از جامعه و آدم هایش فرق می کند و معتقد است معشوقش او را دوست دارد و مخالفت های دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد به شدت افسرده می شود. البته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها این گونه است، بلکه منظور برخی از این عشق هاست. مثلا در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند آن شخص نیز او را دوست دارد. اما اینها فقط در مخیله او وجود دارد. زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد یا در مواقعی حتی او را نشناسد! این علاقه شدید یک طرفه گاهی به رفتار نامناسب منجر می شود.


نظریه بالبی
فرآیند آسیب زا و نگران کننده عشق یک طرفه از دیدگاه ها و نظرات مختلف روانشناسی قابل بحث است، اما در اینجا ما قصد داریم این فرآیند را از نقطه نظر بالبی بررسی کینم. بالبی روان کاو و روان شناس نامی، که نظریه وی ثابت کرد کودکان دلبستگی های خاصی را در خود به وجود می آورند. پیش از شش ماهگی اگر نوزادی را به غریبه ای بسپارند، از خود واکنش نشان نخواهد داد. به مادر خود خواهد چسبید، گریه خواهد کرد و وقتی به نحو مناسبی جدا نگه داشته شود، تلاش خواهد کرد خود را بیازارد تا نزد مادر خود بازگردد. بالبی این تغییرات رفتاری را واکنش اعتراضی می نامد. اگر مادر کودک برای همیشه او را ترک کند، اعتراض جای خود را به ناامیدی می دهد، کودک قابل ترحم و مصیبت زده می شود و قیافه ای به خودش می گیرد که بی شباهت به یک بزرگسال افسرده نیست. وقتی جدایی طولانی می شود، کودک تغییر رفتاری بیشتری از خود بروز میدهد که نشانگر انتقال نهایی از ناامیدی به بی اعتنایی است. کودک بی اعتنا نوعی معلوم عاطفی است. چنین کودکی ناتوان از تحمل سختی ها، ناگهان از رشد عاطفی باز می ماند. این توالی رفتارها یعنی اعتراض، ناامیدی و بی اعتنایی، هنگام جدا ماندن بچه های کوچک از مادران شان به وضوح دیده می شود.
جالب است که همین مراحل سه گانه (اعتراض، ناامید و بی اعتنایی) بارها در عاشقان یک طرفه یا طردشده دیده می شود. واکنش آنان در ابتدا واکنش اعتراضی است. گریه می کنند ، مضطرب می شوند و در تلاش هستند شکلی از ارتباط را با معشوق از دست رفته برقرار کنند. پس از شکست های مکرر برای به چنگ درآوردن دل معشوق، اعتراض به ناامیدی بدل می شود و عاشق غمگین ، همه نشانه هایی را از خود بروز می دهد که عموما با افسردگی بالینی در ارتباط هستند. در نهایت، خستگی عاطفی حالتی از بی اعتنایی را پدید می آورد. این مرحله با توجه به خطر خودکشی، خطرناک ترین مرحله است.
بنابراین با این تفاسیر توصیه می شود در ایجاد روابط خود با دیگران آگاهانه تر و هوشمندانه تر برخورد کنید و معیارتان را فقط براساس عشقی که سرچشمه و منشا آن احساسات و هیجانات پرشور است بنا نکنید تا کمتر آسیب ببینید و به آن آرامش و خوشبختی و شادی که استحقاق آن را دارید، دست یابید. بابا طاهر عریان در این باب زیبا می سراید:
گر آن نامهربانم مهربان بی
چرا از دیدگانم خون روابی
اگر دلبر به مو دالدار می بو
چرا در تن مرانه دل نه حایی بی

حمید امیری- کارشناس ارشد روان شناسی بالینی