آرامیس مشاور




آنچه مردها می خواهند درباره ازدواج مجدد بدانند

ازدواج دوم سخت تر است
آنچه مردها می خواهند درباره ازدواج مجدد بدانند و می ترسند از مشاور بپرسند.
طلاق، چه برای مرد و چه برای زن، یک شکست در زندگی تلقی می شود. واکنش های این دو نسبت به طلاق تفاوت هایی با همدیگر دارد. در فرهنگ ما این طور قضاوت می شود که طلاق آثار تخریبی بیشتری روز زن ها دارد . زن های طلاق گرفته از پشتوانه مالی و حمایت های اجتماعی و قانونی کمتری نسبت به مردها برخور دارند. مردها راحت تر می توانند کار پیدا کنند و استقلال مالی و شغلی شان محفوظ می ماند. از طرف دیگر ، زن های طلاق گرفته نسبت به مردها بیشتر باید نگاه های سنگین اجتماعی را تحمل کنند. بر این اساس همه فکر می کنند در جریان طلاق وزنه به سمت مردها سنگینی می کند، اما تجربه های بالینی من نشان می دهد سازگاری زن ها بعد از طلاق بهتر از مردها شکل می گیرد.

ما در ادبیات طلاق مفهومی با عنوان «تجدید قوا بعد از شکست» داریم. بر این اساس ، فردی که طلاق را تجربه می کند، باید احساس حرمت و احترام خود را حفظ کند تا بتواند تجدید قوا بعد از شکست را داشته باشد. به لحاظ روانی زن ها بهتر می توانند تجدید قوا داشته باشند. بررسی های روان شناسان نشان می دهد مردها در اول کار خود را استوار تر از زن ها نشان می دهند، اما هر چه فاصله زمانی از طلاق بیشتر می شود تخریب بیشتر نمود پیدا می کند. این به ویژه اگر کودکی نیز وجود داشته باشد که حضانتش به عهده پدر باشد بیشتر نمود پیدا می کند. اینکه قانون گذار حضانت کودک را تا هفت سالگی برعهده مادر گذاشته ، به همین دلیل است. مادر با وجود مشکلات اجتماعی ، اقتصادی و مالی در مدیریت کودک توانمندتر از پدر است.

کاهش تاب آوری پس از طلاق
طلاق برای مردها یک جور احساس فارغ شدن از مسئولیت های اجتماعی را به همراه دارد. طلاق در ادبیات عرب به معنای قطع پیوند زناشویی و در ادبیات فارسی به معنای بیزاری جستن از همسر است. این بیزاری جستن آثار تخریبی برای مردها و زن ها به همراه دارد، اما پژوهش ها در این زمینه نشان می دهد که زنان زودتر به سرجای اول شان برمیگردند و تاب آوری بیشتری دارند این در حالی است که مهم ترین ویژگی مردهای طلاق گرفته تخریب توانمندی و کاهش تاب آوری آنهاست. تاب آوری یک منبع انرژی معنوی است که افراد را از درون به طرف هدف هدایت می کند. این منبع در زن ها بهتر از مردها عمل می کند. به طور کلی ، فاکتورهای تجدید قوا پس از شکست یعنی شوخ طبعی ، ایمان، اخلاق و خودکنترلی در زن ها بهتر از مردها عمل می کند. با وجود اینکه در کشور ما نگاه های سنگین اجتماعی بیشتر متوجه زن های طلاق گرفته است ، اما مردهای طلاق گرفته بیشتر به تنوع جنسی روی می آورند. این نشان می دهد زن ها ملاحظات بیشتری دارند و اخلاق خودکنترلی در آنها بیشتر است.

بیزاری جستن از ازدواج مجدد
پس از طلاق در مردها نوعی بیزاری جستن از ازدواج مجدد پررنگ تر می شود. این دلایل متعددی دارد و اصلی ترین دلیل آن، مقایسه سه دوره مجردی ، زندگی زناشویی و دوره پس از طلاق است. مردها از خود می پرسند زندگی در دوران مجردی چطور بود؟ در زندگی زناشویی وضع چگونه بود؟ واکنون در چه وضعیتی قرار دارند؟ وقتی چنین مقایسه ای اتفاق می افتد، مردها ترجیح می دهند دیگر مسئولیت قبول نکنند. آنها طلاق را نوعی رهایی از مسئولیت های اضافه و تعهدات بیجا می دانند. بسیار مشاهده شده مردهای طلاق گرفته این جمله ها را بگویند: «تازه می فهمم قبلاً چقدر اشتباه می کردم» و ... روان شناسان می گویند این احساسات مقطعی است. این اعترافات لایه بیرونی است و اگر یک لایه پایین تر برویم، می بینیم تخریب در مردها شدیدتر است. مردها در ظاهر می گویند از طلاق رضایت دارند، اما در واقع پشیمان اند. در عوض زن ها در وهله اول با نارضایتی به سمت طلاق می روند، اما به مرور زمان رضایت بیشتری از طلاق پیدا می کنند. واقعیت این است که طلاق در پنج مرحله اتفاق می افتد:
1- طلاق هیجانی: زوج ها به لحاظ ارتباطی همدیگر را مورد غفلت قرار می دهند و از دیدن هم برانگیخته نمی شوند.
2- طلاق روانی: زوج ها احساس تنهایی می کنند.
3- طلاق قانونی: آنها به سمت ثبت طلاق پیش می روند.
4- طلاق اقتصادی: زن و مردی که طلاق قانونی گرفته اند هنوز وابستگی های اقتصادی مانند نفقه، مهریه، هزینه فرزند و ... دارند. در این مرحله این رشته ها قطع می شوند.
5- طلاق اجتماعی: اشاره به دوستان مشترک زوج ها دارد که در این مرحله از بین می روند و آنها دیگر دوست مشترکی ندارند.
مردها وقتی این پنج مرحله اتفاق می افتد تازه می فهمند چه تصمیمی گرفته اند، اما جالب این است که زن ها از قبل می دانسته اند دارند به چه مسیری می روند. با وجود اینکه می گویند زن ها احساسی تر از مردها عمل می کنند ، در مورد طلاق این مردها هستند که تحت تاثیر احساسات قرار می گیرند.

دوره کناره گیری طولانی
دوره کناره گیری مردهای طلاق گرفته اندکی طولانی است . گاهی آنها نمی توانند بر آسیب های که طلاق به آنها زده فائق بیایند. مردها نسبت به زن ها در ازدواج مجدد و سازگاری مجدد مشکلات بیشتری دارند. آنها برای ازدواج مجدد ملاحظات زیادی در نظر می گیرند. می خواهند هر چه همسر اولشان نداشته، همسر دوم شان داشته باشد و این عملاً به خودمحوری می انجامد. برای مثال، ترجیح می دهند با زنی که سنی بسیار پایین تر از آنها دارد ازدواج کنند. از طرف دیگر ، اگر خانواده همسر قبلی شان مسلط بر زندگی آنها بوده، این بار سعی می کنند در عین حال که تحرک اجتماعی در ازدواج را لحاظ می کنند، بر خانواده همسرشان مسلط باشند. در ازدواج اول، زن ها بیشتر به موقعیت اجتماعی بالاتر همسر توجه می کنند ، اما در ازدواج دوم این مردها هستند که به دنبال یافتن مرتبه اجتماعی بالاتر در همسر ند. ملاحظه بسیار مهمی در ازدواج مجدد مردها وجود دارد و آن تعیین تکلیف فرزند است. اگر فرزندی وجود داشته باشد، ازدواج مجدد به معنای به وجود آمدن یک خانواده مخلوط است. زن ها مشکلات کمتری در این زمینه دارند. آنها اگر حضانت فرزندشان را برعهده داشته باشند و ازدواج مجدد کنند، راحت فرزند را پیش خود نگه می دارند، اما مردها مشکلات بیشتری دارند. هر زنی به راحتی قبول نمی کند فرزند مرد را بزرگ کند.
به طور کلی ، مردها از زن ها در ازدواج مجدد رضایتمندی کمتری دارند.

تحلیل گام به گام
مردها باید چه کار کنند که ازدواج مجدد موفقی داشته باشند؟
آنها باید به جای اینکه بخواهند تمام سرخوردگی ها و کاستی های ازدواج اولشان را با ازدواج مجدد جبران کنند، به تحلیل رفتار خود بپردازند. آنها باید از خود بپرسند چه وجوه مشترکی باهمسر اول شان داشته اند و چه شد که این وجوه اشتراک به وجوه افتراق تبدیل شد؟ چه شد که پیوستگی های روز اول به جدایی منجر شد؟ آنها به جای اینکه نقطه ضعف های همسر اول شان را برجسته کنند، باید به برجسته کردن توانمندی های او بپردازند. بعد باید سهم هر کدام از زوج ها را در زندگی قبلی و طلاق اتفاق افتاده، مشخص کنند. باید از خود بپرسند چقدر می توانسته اند تلاش کنند کارشان به طلاق نکشد. همچنین باید نقش آدم های اطراف شان یعنی خانواده را در زندگی زناشویی قبلی و طلاق رخ داده مشخص کنند.
باید بپرسند آیا قرار است خانواده همان رفتارهای قبلی را انجام دهند یا رفتارشان تغییر می کند؟ به طور کلی مردها باید تحلیلی گام به گام انجام دهند و در این تحلیل به این نتیجه برسند که توانمندی ها، علاقه و دلبستگی کسی که برای ازدواج مجدد انتخاب کرده اند، بالاتر و بیشتر از همسر قبلی شان است و وضعیت مناسب تر است. سه مولفه جدی یعنی صمیمیت ، تعهد و اشتیاق جنسی باید وجود داشته باشد. مردها نباید برای ازدواج مجدد عجولانه و شتاب زده عمل کنند. ازدواج دوم به مراتب سخت تر از ازدواج اول است. در ازدواج اول ممکن است زوج ها برداشت های درستی از زندگی مشترک نداشته باشند، اما در ازدواج دوم شرایط کاملاً شفاف است . افراد می دانند چشم انداز چیست، بنابراین باید منطقی و صادقانه برخورد کنند. مردها باید احساسات خود و طرف مقابل شان را بشناسند و هیجانات خود و طرف مقابل شان را بپذیرند. در این صورت می توانند امیدوار باشند ازدواج موفقی خواهند داشت؛ هر چند باید پیش از ازدواج همراه با کسی که نامزد ازدواج با آنهاست به مشاور مراجعه کنند.

مردان بیشتر از زنان بعد از طلاق، دوباره ازدواج می کنند
طبق تحقیقات روان شناسان در سال 2007 در آمریکا، 52 درصد از مردان بالاتر از 25 سال که طلاق گرفته اند، دوباره ازدواج می کنند. در حالی که تنها 44 درصد از زنان بالاتر از 25 سال که در این تحقیق مورد بررسی قرار رفته اند، اقدام به ازدواج مجدد می کنند. به گفته دکتر نیناکولینز، سرپرست تحقیق، این تفاوت شاید به این علت است که برخلاف باور عامه، زنان می توانند مستقل تر از مردان باشند. دلیل دیگر آن است که زنان اغلب مطمئن نیستند چرا باید این کار را انجام دهند.
بسیاری از افراد بعد از طلاق برای ازدواج مجدد مردد هستند، به خصوص زمانی که تازه طلاق گرفته اند. برخی از روان شناسان اعتقاد دارند که این تردید خوب است، زیرا آمارها نشان می دهد که 60 درصد از ازدواج های دوم در بسیاری از کشورها دوباره با شکست مواجه می شوند. این آمار موقعی که افراد از ازدواج اول شان دارای بچه هستند، گاه به 70 درصد نیز می رسد. یکی از مهم ترین راه های مقابله با شکست مجدد انتخاب با تامل و توافق کامل درباره همه مواردی است که بعدها ممکن است زن و شوهر را با مشکل مواجه کند . مواردی از قبیل نحوه سرپرستی فرزندی که از ازدواج اول حضور دارد و نحوه مواجهه با مسائلی که از ازدواج اول باقی مانده است.

دکتر عزت الله کردمیرزا، روان شناس