آرامیس مشاور




آیا بعد از رای دادگاه خانواده «همه چیز» تمام می شود؟

طلاق روانی 
آیا به ذهن شما هم فکر طلاق گرفتن خطور کرده است؟ وقتی که در ذهنتان همسرتان را می برید دادگاه و به هر شیوه ای حکم طلاق را از قاضی می گیرید، در مورد بعدش فکری می کنید؟ فکر می کنید وقتی از پله های معروف دادگاه خانواده که احتمالاً از سریال های تلویزیون رسوخ کرده اند به ذهنتان ، پایین می آیید دیگر همه چیز تمام شده است؟ دیگر رهای رها شده اید؟ روان شناسان می گویند شاید طلاق قانونی تکلیف حضانت بچه ها و مهریه و نفقه را معلوم کند، اما ذهنتان تا چندین ماه درگیر خواهد ماند.

در این مقاله می خواهیم همین درگیری های ذهنی و عاطفی بعد از طلاق را – برای کسانی که فکر می کنند با طلاق همه چیز تمام می شود – با هم مرور کنیم و راه حل مقابله با آن ها را هم – برای کسانی که فرآیند قانونی طلاق را طی کرده اند- بگوییم.
قبل از اینکه برویم سراغ درگیری های ذهنی ،بد نیست نگاهی به یک تقسیم بندی بیندازیم که اتفاقاً مبنایش به رسمیت شناختن درگیری های ذهنی و حتی اجتماعی بعد از طلاق است.
انواع و اقسام طلاق
یک انسان شناس به نام پل بوهانان که عمرش را صرف مطالعه ازدواج و طلاق کرد، یک تقسیم بندی معروف از انواع طلاق دارد که شاید شما هم نام یکی – دو موردش ار شنیده باشید.

1- طلاق قانونی
طلاق قانونی همان چیزی است که در دادگاه خانواده اتفاق می افتد.
البته فکر می کنید دادگاه شبیه سریال های تلویزیونی با شکوه و دراماتیک است و قاضی موقع اعلام حکمش چکشی هم روی میزش می کوبد. نه، درست مثل فیلم «جدایی نادر از سیمین»، چند تا صندلی رنگ و رو رفته جلو یک میز است و پشتش قاضی و فوقش منشی. به هر حال، بعد از طلاق یک سری امتیازات قانونی مثل حق ازدواج مجدد بعد از طی دوران عده را به دست می آورید و یک سری توافق های قانونی هم در مورد شیوه پرداخت یا دریافت مهریه می کنید . اما این همه ماجرا نیست.

2- طلاق اقتصادی
در ایران، تکلیف اقتصادی معمولاً همان موقع طلاق قانونی معلوم می شود اما تقسیم کردن اموال و املاک (در صورتی که در مهریه اموال منقول یا غیرمنقولی به کابین باشد) و حتی قرار گذاشتن برای دریافت قسطی مهریه فرایندی زمان بر است و بعد از آن است که تازه زن و شوهر خرج و دخلشان سوا می شود و طلاق اقتصادی اتفاق می افتد.
البته در ایران ، قسط بندی مهریه با اجرای حکم زندان برای مرد فرآیند را کشدارتر و بنابراین، پر استرس تر ( برای دو نفر) می کند.

3- طلاق اجتماعی
طلاق اجتماعی از آن چیزهایی است که معمولاً خیلی تدریجی اتفاق می افتد و از چشم خیلی از مردم و حتی متخصصان پنهان می ماند.
در واقع، و قتی ما طلاق می گیریم و هم زمان با ما عده زیاد دیگری از شبکه اجتماعی (دوستان و بستگان) ما و همسرمان هم از هم جدا می شوند. کم پیش می آید که دوستان و بستگان همسر همچنان با ما صمیمی بمانند، مخصوصاً اگر خویشاوندی بین ما و همسرمان برقرار نباشد . اگر ازدواج فامیلی باشد که دیگر وضعیت پیچیده تر و پر استرس تر است. جالب این جاست که معمواً پیدا کردن دوستان تازه برای کسانی که تازه طلاق گرفته اند کار بسیار مشکلی است و این نشان می دهد که ما چقدر برای انتخاب دوست به نظر همسرمان متکی بوده ایم.

4- طلاق روانی
طلاق روانی حدود 2 سال طول می کشد ، یعنی بعد از وقتی که شما از پله های کذایی دادگاه خانواده بیرون آمدید، ذهنتان تا 2 سال هنوز با مسئله طلاق درگیری رواین دارد. شما یک رابطه را از دست داده اید و به سوگ از دست رفتنش نشسته اید. برای همین، واکنشی که به مرگ عزیزی دارید ممکن است در مورد مرگ یک رابطه هم تکرار شود. اگر دو نفر وابستگی شدیدی به هم داشته باشند – چه وابستگی فکری، چه وابستگی عاطفی و چه وابستگی اقتصادی – فرآیند طلاق روانی سخت تر می شود. برای همین، افسردگی و نوسان خلق و عشق و تنفر همزمان به همسر سابق، در این 2 سال فراوان دیده می شود.


مسئولیت های دروه طلاق روانی
در دوره طلاق روانی، فرد چند مسئولیت روانی دارد که می تواند این دوره را کوتاه کند:
بتواند با احساس تنهایی کنار بیاید ، بتواند معنایی جدید برای زندگی اش پیدا کند. بتواند بر خشمش غلبه کند بتواند با احساس گناهش کنار بیاید.

1- رهــاکن
رها کردن ذهنی شخصی که از دستش داده ایم شاید مهم ترین تکلیف کسی است که تازه طلاق قانونی اش را انجام داده است. ما از اینکه آدمی را که برای ما خاص بوده و دوره ای معمولاً طولانی را با او گذرانده ای از دست داده ایم.
در این دوره وقتی بپذیریم که دیگران دیگر در تصاحب ما نیستند و ما اصلا حق نداریم دیگران را از لحاظ روانی تصاحب کنیم ، بار عظیمی از دوش ما برداشته می شود.

2- تو بازنده نیستی
وقتی همسرمان ناگهان از زندگی ما می رود، احساس می کنیم باخته ایم ، چون همه زندگی مان را صرفش کرده ایم.
این احساس باختن زندگی که مخصوصاً در خانم های طلاق گرفته ایرانی به شدت رایج است، این جمله را فراوان شنیده ایم: «زندگی و جوانی ام را ریختم پای این مرد» . برای مقابله با این احساس با زندگی برقرار کردن یک رابطه عاطفی فوری جدید اصلا راه درستی نیست. شما باید باورخودتان را در مورد با زندگی تغییر دهید.
اول اینکه حتی اگر بازندگی وجود داشته باشد، دو طرفه است و نه یکطرفه.
دوم اینکه به هر حال همان طور که گفتیم ، این ارضای نیازها در دوره ازدواج امتیاز زندگی شما بود و نه حق مسلمتان.
اینکه وقتی به تدریج دوستان و آشنایان تازه پیدا کنیم، دستمان می آید که همه زندگی ما هم در روابط با همسر سابقمان خلاصه نمی شود و زندگی چیزهای دیگری هم برای گفتن دارد.


سعید بی نیاز، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی