آرامیس مشاور




علل طلاق های متعدد در زندگی یک فرد

ناراضیان همیشگی
طلاق های متعدد در زندگی یک فرد پدیده ای روانی است که دلایل پیچیده ای دارد
نمی دانم در اطراف تان افرادی را دیده اید که طلاق های متعدد را پشت سرگذاشته اند اما باز هم از همسر جدید و زندگی شان راضی نیستند؟ البته مردهایی هم که ازدواج های متعدد دارند و از هیچ کدام از همسران شان راضی نیستند ممکن است روی دیگر سکه همان چند طلاقه ها باشند. یعنی به دلیل مشابهبب هر دو این ها به وادی ازواج های متعدد افتاده اند.
حالا برای یک گروه همزمان و برای گروهی دیگر پشت سر هم است. از همین اول بگوییم این مطلب در مورد کسانی که به دلایل منطقی طلاق گرفت اند یا از قضا دو یا چند همسرشان فوت شده و حالا همسر جدید اختیار کرده اند یا به دلایلی غیر از نارضایتی ، ازدواج متعدد کرده اند صادق نیست.

روان شناسان مختلف برای رفتار طلاق های متعدد در زن ها و مردها دلایل و پیشنهادهای متفاوتی ارائه داده اند. اما همه آنان معتقدند که این افراد در اولین فرصت باید به یک روان شناس بالینی یا مشاور خانواده مراجعه کنند.

احمد پنجاه ساله است. همسر اولش مریم دختر عموی او زنی قد بلند، سنتی و کمی غرغرو بود. احمد پس از پنج سال زندگی مشترک احساس کرد مریم همسر دلخواهش نیست و با جور کردن بهانه ای از او جدا شد. خوشبختانه این نارضایتی آن قدر شدید بود که احمد از بچه دار شدن خودداری کرد و از ازدواج اولش بچه دار نشد.
زن دوم احمد دقیقا برعکس بود. آناهیتا قد متوسطی داشت، تحصیلکرده، شاغل و مهربان بود و با احمد در یک پروژه کاری آشنا شده بود. آناهیتا هم قبل از احمد، یک بار ازدواج ناموفق داشت و به نظر می رسید این بار در و تخته با هم جور شده است.
برای همین در سال دوم ازدواج آن ها بچه دار شدند. اما چند سال که گذشت احمد دید آناهیتا هم زنی که ارزو داشته ، نیست. مرتب از شاغل بودن همسرش گلایه می کرد و همین بهانه ای شد که آن ها طلاق توافقی بگیرند.
احمد حالا در آستانه طلاق سوم بود . نسرین زنی دیپلمه، خانه دار و زیبا بود، که حسابی به خودش می رسید و با وجود جوانی حاضر شده بود با احمد که وضعیت مالی خوبی داشت ازدواج کند.
نسرین از نظر احمد مشکلی نداشت اما یک حس گنگ مبهم به احمد می گفت او هم زن زندگی تو نیست و حالا در آستانه طلاق سوم نزد روان شناس آمده بود: با این درخواست که «لطفا به من بگویید به نظر شما چه زنی مناسب من است؟»
در جست و جوی والد از دست رفته
به نظر شما مشکل از نسرین است یا احمد. روان کاوها می گویند مشکل در گذشته احمد است. روان شناس احمد هم که همین باور را داشت، گذشته احمد را بررسی کرد . در بررسی معلوم شد مادر احمد زنی سخت گیر و وسواسی بوده که هیچ وقت واقعا به احمد محبت نکرده است. هیچ وقت به خاطر موفقیت های احمد او را تشویق نکرده، هیچ وقت او را در آغوش نگرفته و همیشه از احمد ناراضی بوده است.
به نظر روان شناس احمد، همچنان به دنبال مادری که هیچ وقت نداشته، می گردد و ناخودآگاه در رابطه با سه همسرش، آغوش گرم مادر را جست و جو می کند.
از آن جا که همه زن های احمد، نقش همسر را بازی کرده اند و به هر حال نمی توانند در درازمدت نقش مادر را بازی کنند، همیشه از رابطه اش ناراضی بوده است.
به نظر روان کاوها این فقط در مورد مردها صادق نیست. خانم هایی که در گذشته با پدرشان مشکل داشته اند و هیچ وقت حس نکرده اند پدر خوبی در زندگی شان حضور دارد، در شوهرهای پشت سر هم در واقع به دنبال پدر آرمانی شان می گردند: پدری که مردها حاضر نیستند نقش او را در درازمدت بازی کنند.
به نظر روان کاوها در واقع همه ارتباط هایی که ما در بزرگسالی با جنس مخالف مان برقرار می کنیم، بازنمایی رابطه ای است که با والد ناهمجنس مان داشته ایم؛ یعنی پدر برای دخترها و مادر برای پسرها.
حالا اگر این رابطه به خوبی و گرمی برقرار شده باشد، ما مستعد رابطه خوبی با دیگران هستیم وگرنه احتمال داشتن رابطه های مشکل دار بسیار است.
چه باید کرد؟
روان کاوها می گویند تا وقتی مشکلات با گذشته مان را حل نکنیم و همچنان بند ناف روانی مان به گذشته وصل باشد، این رابطه های مشکل دار ادامه پیدا می کند.
طلاق ها و ازدواج های متعدد یکی از نمودهای این رابطه های مشکل دار است.
ازدواج همزمان مردها با چند زن و ناراضی بودن از همه آن ها می تواند نمود بومی همین ارتباط های مشکل دار باشد.
روان کاوها می گویند؛ روان کاوی شدن این افراد، آگاهی به ریشه مشکل و سعی برای حل کردن مشکلات با گذشته تنها راه روان درمانی این افراد است.
کمال گراها هم هیچ وقت راضی نیستند
یکی از دلایل دیگر طلاق های متعدد می تواند کمال گرا باشد.
مرد یا زنی که هیچ وقت از زندگی اش راضی نیست ، احتمالا در ذهنش زندگی ایده آلی را تصور می کند که به طور کلی در عالم خاکی به این دست نمی آید. داشتن این ایده آل ها سطح بالا، برابر قرار دادن آن ها با موفقیت و ترس از رسیدن به آن ها در بین روان شناس ها به کمال گرایی مشهور است.
زن ها و مردهایی که در مقوله ازدواج کمال گرا هستند، در ذهن شان این باور را تقویت کرده اند که همیشه زندگی سطح بالاتری با یک همسر دیگر ممکن است و برای همین صابون همه عوارض طلاق را به تن شان می مالند و در جست و جوی یک آرمان خیالی دوباره ازدواج می کنند
چه باید کرد؟
در واقع این دسته هم باید از خودشان شروع کنند و نه از همسرشان. باید به تدریج باورهای کمال گرایانه شان را اصلاح کنند و به دنیا به عنوان جایی که قرار نیست همه آرمان های ما را برآورده کند نگاه کنند.

می توانند به جای کلمه «باید» در باور «من باید بهترین زندگی را داشته باشم». کلمه «ترجیح من این است»و «فاجعه نیست اگر اتفاق نیفتد» را بگذارند:« ترجیح من این است که زندگی بهتری داشته باشم ، اما اگر این اتفاق هم نیفتد فاجعه نیست.»
واکنش به ازدواج های قبلی
بعضی از طلاق های متعدد هم فقط به خاطر عجله بیش از حد برای ازدواج دوباره اتفاق می افتد. وقتی هنوز هیجان های ناشی از طلاق های قبلی وجود دارد، فرد بیشتر از این که یک انتخاب عاقلانه کند، ازدواجی هیجانی می کند. او احتمالا همسری را انتخاب می کند که هیچ کدام از ویژگی های همسر قبلی را نداشته باشد یا دقیقاً برعکس باشد.
با این که فقط به خاطر این که تنها نباشد ازدواج می کند. نتیجه چنین انتخاب هیجان زده ای یک ازدواج ناموفق است که چند ماه بعد ناموفق بودنش را نشان می دهدو به یک طلاق دوباره می انجامد.
چه باید کرد؟
بعد از طلاق، عجله ای برای ازدواج نداشته باشید. مطمئن باشید در عجله فقط انتخاب های هیجانی پیش روی شماست و نه انتخابی درست.
برای این که دوباره از یک سوراخ گزیده نشوید، لااقل در مورد ازدواج دوم حتما مشاوره پیش از ازدواج بهره ببرید.


علی احمدی، کارشناس ارشد مشاوره