آرامیس مشاور




پرورش هوش هیجانی در کودکان

هیجانش را باهوش کن
آیا تا به حال کلمه هوش هیجانی را شنیده اید؟ هوش هیجانی چیست؟ چه تاثیری بر زندگی ما دارد؟ آیا قابل آموزش و افزایش هست؟
ارسطو می گوید عصبانی شدن آسان است . همه می توانند عصبانی شوند؛ اما عصبانی شدن در مقابل شخصی صحیح به میزان صحیح در زمان صحیح، به دلیل صحیح و به طریق صحیح آسان نیست. هیجان ها نقش اساسی در زندگی انسان دارند. خشم، انزجار، ترس، اضطراب، خوشحالی و ... تنها جزیی از احساسات و هیجاناتی هستند که انسان ها ممکن است در شرایط معین آن ها را تجربه کنند. گاهی ممکن است هیجان به طور آشکار بروز نکنند.

تجربه های هیجانی اطلاعاتی درباره افراد و محیط شان فراهم می کند تا با آن تعامل پیدا کنند و انطباق یابند. هیجان ها، انسان را برای ایجاد پاسخ های سریع حرکتی آماده می سازند و به وی کمک می کنند تا با رویکرد شناختی مناسبی، سازگاری سودمندی را از خود بروز دهد و نیز انعطاف پذیری، رفتارهای اجتماعی پیچیده را نمایان سازند. اگر چه هیجان ها ممکن است در رفتار انطباقی دخیل باشند، ولی پاسخ دهی هیجانی بهینه وقتی حاصل می شود که مردم بدانند که هیجان هایشان را چگونه تنظیم ، تجربه، و ابراز نمایند؛ و نیز یاد بگیرند چگونه و چه وقت برای شکل دهی هیجان مورد نیازشان، اقدام کنند؛ یعنی استفاده از چیزی که امروزه روان شناسان هوش هیجانی می گویند.

برخی از موضوعات هوش هیجانی عبارت اند از همدلی با دیگران، استفاده مثبت از هیجان ها در تفکر و شناخت، کاربرد مناسب هیجان ها در روابط انسانی، درک حالات هیجانی خود و دیگران و خویشتن داری . این ها مولفه های روان شناختی ای هستند ک بر سلامت جسم و روان و همچنین سلامت فکر انسان تاثیر بسزایی دارند.
یکی از امیتازهای هوش هیجانی این است که با افزایش سن ، این هوش هم افزایش پیدا می کند؛ در حالی که هوش شناختی ، یا همان بهره هوشی ، چنین امتیازی را ندارد و بخش گسترده ای از آن در محدوده سنی خاصی متوقف می شود. همچنین هوش هیجانی را می توان تربیت کرد، آن را ارتقا داد و مدیریت کرد. این موارد هوش هیجانی را از هوش شناختی جدا می سازند. با توجه به این ویژگی هوش هیجانی، در ادامه به راهکارهای آموزش و افزایش آن در کودکان خواهیم پرداخت.
آموزش هوش هیجانی از همان لحظات اولیه زندگی در منزل و با تعامل پدر و مادر و کودک شروع می شود. متخصصان بر این باورند که اوایل دوران کودکی، یعنی زمانی که کودک با محدودیت هایی در فرآیند رشد عاطفی مواجه می شود بهترین فرصت برای آموزش این موضوع به کودکان است که چگونه احساسات قدرت مند خود را مدیریت و خود را ارام کنند. محیط امن خانواده بهترین جایی است که می توان این درس های مهم زندگی را در آن یاد داد و یاد گرفت. هنگامی که به کودک خود کمک می کنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ، ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درک و ان ها را مدیریت کند، در واقع به او کمک می کنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی اش را افزایش دهد.
برای پرورش و آموزش هوش هیجانی سه مولفه را مدنظر قرار می دهند که عبارت اند از:
الف) آموزش مهارت های هیجانی: شامل مواردی چون شناساییی و نام گذاری احساسات ، ابراز احساسات ، مدیریت احساسات ، به تعویق انداختن کامیابی ، کنترل هیجان ها ، آگاهی یافتن از تفاوت های موجود میان احساسات و عمل .
ب) آموزش مهارت های شناختی: شامل مواردی مانند صحبت با خود (گفتگوی درونی) ، دریافتن و تفسیر نشانه های اجتماعی، استفاده از گام های مشخص در حل مسائل و تصمیم گیری های مشخص در حل مسائل و تصمیم گیری ها، درک دیدگاه دیگران، درک هنجارهای رفتاری، داشتن دیدگاهی مثبت به زندگی ، خودآگاهی
ج) آموزش مهارت های رفتاری: شامل مهارت های کلامی و مهارت غیرکلامی.


اما والدین چگونه می توانند عملاً به کودک کمک کنند تا بهره هوش عاطفی اش را افزایش دهد؟ تکنیک هایی هست که این امر ار برای شما میسر می سازد:
1. به حرف های او گوش دهید و ابراز احساسات نماید.
هنگامی که کودک از احساسات خودش برای شما می گوید، با دقت به حرف هایش گوش بدهید . سپس همه آنچه را که با شما در میان گذاشته، مجدداً برایش بازگو کنید. مثلاً شاید به دلیل این که زمان زیادی را به مراقبت از نوزاد خود اختصاص می دهید ، کودک شما احساس می کند، فراموشش کرده اید. همین مطلب را با او در میان بگذارید و بپرسید که آیا واقعاً چنین احساسی دارد؟ در صورتی که پاسخ او مثبت بود، می توانید بگویید: «درست است. مامان مجبور است وقت زیادی برای کوچولو بگذارد، درست مانند زمانی که خودت کوچک بودی.» آن گاه مثال هایی از زندگی خودتان بزنید تا به او نشان دهید که حرف هایش را می فهمید. مثلاً بگویید که زمانی که برادر یا خواهرتان با پدرتان به شهربازی می رفتند و شما نمی توانستید بروید، چه احساسی داشتید؛ و توضیح دهید که مادر یا پدرتان چگونه به شما کمک می کردند تا احساس بهتری پیدا کنید.

2. به کودک خود کمک کنید تا احساسات خود را نام گذاری کند.
دامنه لغات کودک شما ضعیف است و درک او نیز از علت و معلول ها بسیار ابتدایی است. در نتیجه، در تشریح احساسات خودش با مشکل مواجه می شود. می توانید به او کمک کنید تا نام هایی را برای احساسات مختلف خودش انتخاب کند و به این ترتیب لغت نامه ای برای احساساتش بسازد. اگر به خاطر این که نمی تواند به پارک برود احساس ناکامی می کند، می توانید بگویید: «انگار ناراحت هستی؟»
همچنین می توانید به کودکتان کمک کنید تا بفهمد که داشتن احساسات متضاد درباره یک مسئله امری است طبیعی. مثلا در هفته اولی که به مهد کودک می رود، هم می تواند ذوق زده باشد و هم کمی بترسد.
اگر به نظر می رسد که کودک شما بدون دلیل مشخصی ناراحت یا آشفته است، سعی کنید به اتفاقات اخیر فکر کنید و علت احتمالی مشکل او را پیدا کنید . آیا اخیراً خانه خود را عوض کرده اید؟ آیا شما و همسرتان در حضور کودک دعوا کرده اید؟ اگر مطمئن نیستید که عامل ناراحتی او چیست، هنگام بازی کردن، حرکاتش را زیر نظر بگیرید وبه حرف هایی که می زند گوش دهید . اگر در هنگام بازی با عروسک هایش ، دیدید که عروسک مادر مرتبا داد و بیداد می کند، مطمئناً می توانید بفهمید که علت ناراحتی او چیست.

3- احساسات کودک خود را ارزش مند شمرده و آن ها را تایید کنید.
هنگامی که کودک شما نمی تواند پازل را کامل کند و در نتیجه عصبانی می شود و کج خلقی می کند، به جای این که به او بگویید:« دلیلی ندارد که اینقدر ناراحت باشی» ، بهتر است تصدیق کنید که واکنش او کاملاً طبیعی است. بگویید: «وقتی آدم نمی تونه پازل را کامل کنه واقعاً حوصله اش سر میره، مگه نه؟»

4- کج خلقی ها و بداخلاقی ها او را به ابزار آموزش مفیدی تبدیل کنید.
اگر کودک شما پس از این که می فهمد باید دندان پزشک معاینه اش کند، ناراحت و آشفته می شود، همزمان با آماده کردنش برای ویزیت دکتر ، به او کمک کنید تا کنترل خودش را به دست بیاورد. با او گفتگو کنید چرا از معاینه دندان پزشک می ترسد، انتظار دارد یا حدس می زند که در زمان معاینه چه اتفاقاتی بیفتد و چرا باید دندان پزشک معاینه اش کند. از خاطرات خودتان درباره زمانی صحبت کنید که می خواستید با گروه سرود روی صحنه بروید و ترسیده بودید ، یا زمانی که می خواستید کار جدیدی را شروع کنید و می ترسیدید و یکی از دوستانتان به شما کمک کرد تا ترس خود را کنار بگذارید.

5- از مشکلات عاطفی برای آموزش نحوه حل مشکلات استفاده کنید.
هنگامی که کودکتان با شما یا یک بچه دیگر مشکل پیدا می کند، محدودیت های او را به وضوح برایش توضیح دهید و سپس راهنمایی اش کنید تا خودش راه حل مناسبی پیدا کند . مثلا شما می توانید بگویید: «می دانم عصبانی هستی که خواهرت خانه ای را که با آجرهای اسباب ساخته بودی خراب کرد. اما نباید او را بزنی. حالا وقتی عصبانی می شوی، چه کار دیگری می توانی بکنی ؟» اگر کودک شما فکری در مورد راه حل مناسب ندارد ، چند گزینه در اختیار او قرار دهید.

6- با حفظ آرامش خودتان، الگوی مناسبی برای کودک باشید.
باید بدانید که در برابر ابراز احساسات کودک خودتان چگونه واکنش نشان می دهید . بسیار مهم است که در زمان عصبانیت جملات و حرف های نامناسب و تند و زننده به کار نبرید. بهتر است به جای گفتن اینکه «تو من رو دیوونه می کنی» بگویید:«وقتی این کار را می کنی، من عصبانی می شوم. » در این صورت، کودک شما می فهمد که مشکل به رفتار او برمی گردد نه به خود او.
همیشه بهتر است سعی کنید احساسات خودتان را هم نشان دهید. برخی از والدین احساسات منفی خودشان را بروز نمی دهند تا ناراحتی یا مشکلات کودکشان را کاهش دهند. اما پنهان کردن احساسات واقعی خودتان تنها موجب گیج شدن کودک می شود.

7- همچنین به عنوان پدر و مادر می توانید:
• از انتقادهای تند و بی رویه به کودکان پرهیز کنید. زیرا باعث کاهش اعتماد بنفس آن ها می گردد.
• در موقع لزوم، از آنها تعریف و تمجید کنید.
• به کودکان حق انتخاب بدهید و با احترام به خواسته هایشان ، آنها را توان مند سازید.
• با کودکان صادق باشید.
• سعی نکنید راه حل های خود جهت حل مشکلات را به کودکان تحمیل کنید.


محمد ترکمان، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی