12/11 1393

شوما موریتا روانشناسی از سرزمین آفتاب تابان که دیدگاه بومی او کاربردی جهانی دارد.

تغییر نکن، عمل بکن
واژه شینکیشیتسو Shinkeishitsu در فرهنگ ژاپن به افراد دارای اضطراب همراه با افکار کمال گرایانه ، همراه با شرم و خجالت، دارای علائم جسمانی و درگیری زیاد با افکار و احساسات نسبت داده می شود. موریتا برای افرادی با چنین عنوانی به دنبال راه درمان بود. راهی که او پیشنهاد داد. روشی روانشناسانه اما مبتنی بر فرهنگ ذن و بودیسم، یعنی فرهنگ ژاپن بود. امروزه شاهدیم که دیدگاه مبتنی بر فرهنگ بومی او به خوبی توانسته جایگاهی جهانی پیدا کند و حالا در درمان اختلالات اضطرابی به عنوان روشی کارامد شناخته شود.

شوما موریتا در 1874 دنیا آمد و در 1938 از دنیا رفت. او که رئیس بخش روانپزشکی دانشکده پزشکی توکیو بود، دیدگاهی را ارائه داده است که از چندین منظر منحصر به فرد است. دیدگاه او بیشتر جنبه های درمانی داشته و موریتادرمانی یکی از رویکردهای درمانی است که البته در درمان بخشی از اختلالات امتحان خود را به خوبی پس داده است.
اما بگذارید پیش از صحبت در مورد کاربردهایی که این روش درمانی این روزها پیدا کرده است، کمی بهتر با آن آشنا شویم.

موریتا باور دارد که ...
در دیدگاه موریتا پیش فرض هایی وجود دارد که در درمان نیز اهمیت زیادی دارند. به برخی از پیش فرض ها نگاهی می اندازیم.

دوبعدی یا دوسویه بودن
هر چیزی در این نظام هستی دارای دو بعد است؛ آرام و خشن؛ رضایت بخش و ناراحت کننده. انسان هم که جزئی از طبیعت است و از قوانین آن تبعیت می کند، همزمان تحت تاثیر هر دو بعد قرار می گیرد. پس اگر تاثیر یک بعد را در خود مشاهده کردیم، کافی است کمی دقیق شویم تا تاثیر بعد دوم را نیز پیدا کنیم . یادمان باشد اگر به کلیت ابعاد زندگی توجه کافی داشته باشیم، این آغاز دشواری در زندگی خواهد بود. نخستین عملکرد مشاور در این نظام درمانی ، توجه دادن مراجعه کننده به موضوع دو بعدی بودن زندگی و زندگی در کلیت نظام هستی است.

طبیعی بودن احساسات
موریتا بر این باور است ما باید پذیرای احساسات خود در زندگی باشیم؛ چه احساسات مثبت و چه منفی. احساسات بخش طبیعی زندگی ماست که لازم نیست در پی تغییر دادن آن باشیم، بلکه تنها باید آنها را بپذیریم. این پذیرش به ما کمک خواهد کرد تا احساسی چون اضطراب را تبدیل به انرژی مثبت کنیم و دست به عمل بزنیم. از سویی وقتی ما بپذیریم که در صورت از دست دادن فردی عزیز واکنش غم و اندوه امری طبیعی است که هیچ نیازی به تغییر آن نیست ، بهتر می توانیم با این اندوه کنار بیاییم و به آن خوشامد بگوییم. در واقع پافشاری براینکه قرار نیست ما در پی تغییر احساسات خود باشیم، نقطه متمایز کننده دیدگاه موریتا با دیدگاه های غربی از جمله شناخت درمانی است. البته در رابطه با این تفاوت بیشتر صحبت خواهیم کرد.

خودهای متفاوت
براساس نظریه موریتا ، ما دارای بیش از یک خود هستیم. می توانیم احساسات و هیجانات را تجربه کنیم اما لزومی ندارد قربانی آن شویم. در واقع در سطح خود هیجانی چیزی احساس می شود، اما در سطح خودرفتاری عملی متفاوت می توانیم داشته باشیم و براساس موقعیتی که در آن قرار داریم عمل کنیم.

خودسازنده
وقتی فرد درگیر مشکلات روانشناختی است، خود را بیش از حد درگیر تنها یک بعد در زندگی کرده است، او تنها به ابعاد منفی توجه داشته است، برای بهبود اوضاع، او باید بتواند به ابعاد مثبت نیز توجه کافی داشته باشد. در موریتادرمانی در کنار همدیگر نظام درمانی ای را می سازند که کاربرد زیادی در درمان اضطراب و اختلالات مرتبط با آن دارد.

موریتا درمانی و اضطراب
در موریتا درمانی از فرد انتظار مبارزه با احساسات ناخوشایندی چون اضطراب وجود ندارد. برعکس، شناخت درمانی که در پی حل و فصل احساسات ناخوشایند از طریق اصلاح باورهای غیرمنطقی است، در موریتادرمانی روش دیگری مورد استفاده قرار می گیرد. نخست اینکه در این رویکرد درمانی نگرش نسبت به اضطراب چندان منفی نیست و چنین فرض شده است که اضطراب وجهی مثبت دارد ، چرا که نمایانگر تمایل انسان به رشد و شکوفایی است. دومین نکته روش رو به رو شدن با اضطراب است. در موریتادرمانی انتظار می رود تا فرد در گام نخست اضطراب و احساسات خود را بپذیرد و در قدم دوم بدون توجه به اثراتی که این احساسات براو دارد، در پی انجام کار و رفتار کردن باشد و خود را اسیر این احساسات نبیند. البته در این وضعیت لازم نیست چندان نگران وجود ادامه یافتن اضطراب و احساسات ناخوشایند باشید، زیرا تجربه نشان داده که بعد از شروع به فعالیت، اضطراب نیز کاهش می یابد.

کاربردهای گسترده تر
اما موریتا درمانی تنها محدود به درمان اضطراب فراگیر نمانده و در اختلالات دیگری نیز کاربرد دارد؛ از جمله انواع فوبیا و ترس ها. برای نمونه، ترس از سخنرانی در جمع، می تواند با کمک این روش درمان شود. نکته قابل تامل توجه در درمان چنین مسائلی تفاوت این روش با درمان غربی است. به ان معنا که در صورتی که از سخنرانی در جمع ترس داشته باشیم، در درمان غربی در پی آن هستند که اول ترس و یا دیگر احساسات ناخوشایند ما را به چالش طلبیده و بعد از آن مابه دنبال ارائه سخنرانی خواهیم بود. اما در موریتادرمانی بر این نکته پافشاری می شود که احساسات ناخوشایند خود را پذیرفته و در گوشه ای به همان شکل حفظ کنید، برای خود اهدافی مشخص کرده و دست به کار شوید، همین که شما اقدام خود را آغاز کنید، احساسات شما نیز شروع به تغییر خواهد کرد.
در موردی چون ترس، البته روش های رفتار درمانی نیز به خوبی نشان داده اند که لازم نیست تمرکز زیادی بر روی احساسات داشته باشید و تنها تغییر در رفتار شما، احساسات را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.

جایگاه خاص و قابل تامل
نکته مهمی که در زمان بررسی دیدگاه موریتا باید در نظر داشت، زمان ارائه این نظریه است. موریتا هم دوره با فروید است؛ یعنی زمانی که تنوع زیادی در حوزه روانشناسی وجود نداشت. بر این مبنا دیدگاه او نوآوری زیادی در دوره خودش شمرده می شود. از سوی دیگر، در بررسی هر دیدگاهی لازم است به میزان پژوهش هایی که از آن نظریه منبعث شده اند نیز توجه داشته باشیم. دیدگاه موریتا در تمامی این سالها منبع الهام پژوهش های متعددی بوده و البته در بسیاری از آنها نیز کارآمدی این روش درمانی به اثبات رسیده است.

نرگس عزیزی؛ کارشناس ارشد مشاوره