آرامیس مشاور




نگاهی دیگر به مزلو، سلسله مراتب نیازها در یک نگاه

مزلو تمایل به خودشکوفایی را یک نیاز اساسی در انسان می دانست که فقط فرصت می خواهد تا خود را بروز دهد. وی معتقد بود که طبیعت و سرنوشت اصلی انسان بر مبنای خودشکوفایی است. البته خودشکوفایی را تنها منبع رفتار انسان نمی دانست . مزلو یک نظریه انگیزشی مطرح کرد که تکیه بر یک سری نیازهای فطری سازمان یافته در طبقات مختلف دارد و ارضای انها معنی و مفهوم رضایت از زندگی را فراهم می سازد . سلسه مراتب مزلو را می توان مثل یک هرم فرض کرد که در آن نیازهای فیزیولوژیکی در قاعده هرم و نیاز به خودشکوفایی در راس آن قرار می گیرد. مزلو بین نیازهای فیزیولوژیکی که در قاعده قرار دارند و نیاز به خودشکوفایی که در راس قرار دارد، نیاز به امنیت، نیاز به عشق و تعلق خاطر و نیاز به احترام و عزت نفس را قرار داده است.

حال به توضیح بیشتر هر یک از نیازهای مذکور می پردازیم:

• نیازهای فیزیولوژیکی: مانند دفع کردن، خوردن، نوشیدن و نفس کشیدن
• نیاز به امنیت: مانند امنیت شخصی در برابر جرایم، امنیت مالی و شغلی ، بهداشت و سالم بودن و امنیت در برابر حوادث و بیماری ها.
• نیاز به عشق و تعلق خاطر: انسان ها به تعلق داشتن و پذیرفته شدن احتیاج دارند، مثل دوستی، صمیمیت، خانواده پشتیبان و روابط مناسب. این حس می تواند از سوی گروه های بزرگ (مانند باشگاه های ورزشی، اداره گروه های مذهبی و سازمان های حرفه ای) یا گروه های اجتماعی کوچک (مانند اعضای خانواده، همسر یا دوست نزدیک، معلم ، همکار یا هم تحصیل نزدیک و اشخاص مورد اعتماد) به فرد داده شود. افراد همچنین نیاز دارند دیگران دوستشان داشته باشند (چه از نوع جنسی و چه غیرجنسی). در نبود چنین پذیرفته شدنی فرد در معرض تنهایی، اضطراب اجتماعی یا افسردگی قرار می گیرد.
• نیاز به احترام و عزت نفس: انسان ها نیاز به احترام و رضایت دارند، مثل «احترام به خود»، «رضایت از خود» و «احترام به دیگران». افراد ممکن است برای کسب احترام و توجه دیگران به فعالیت های گوناگونی دست بزنند. عدم تعادل در مورد این نیازها می تواند به کمبود احترام به خود، اعتماد به نفس پایین و عقده های درونی منجر شود.
• نیاز به خودشکوفایی: خودشکوفایی نیاز غریزی انسان برای استفاده حداکثری از همه قابلیت و استعدادهایش، تلاش برای شکوفا کردن همه ظرفیت ها و تبدیل شدن به بهترین چیزی است که امکان بودنش را دارد. طبق نظریه مزلو، نیازهایی که در قاعده هرم قرار دارند باید قبل از نیازهایی که در قسمت فوقانی هرم قرار دارند، ارضا شوند. بنابراین، تا زمانی که نیازهای دیگر، یعنی نیاز به عشق و تعلق داشتن، نیاز به عزت نفس، نیازهای شناختی و نیازهای ذوقی را مورد نظر قرار داد.
به اعتقاد مزلو، مرحله نهایی تکامل روان شناختی فرد وقتی رخ می دهد که او از لحاظ برآورده شدن نیازهای پایه اش (طبقه های یک تا چهار) احساس امنیت و آرامش کند. در چنین وضعیتی، او تمرکز خود را بر شکوفا کردن استعدادهای نهفته اش برای تبدیل شدن به انسانی موثر، خلاق ، پخته و دارای بینش خواهد گذاشت.

از زندگی تا نظریه
نکته جالبی گه برخی از زندگی نامه نویسان به آن اشاره کرده اند. سیر زندگی مزلوست که می توان آن را با نظریه او تا حد زیادی منطبق دانست. در دوره کودکی وضعیت مالی خانواده مزلو آن قدر بد بود که نهایت پیشرفت آن ها در این خلاصه می شد که از خانه ای بدون وسایل گرمایشی به خانه ای با شوفاژ نقل مکان کنند.
اگر بخواهیم طبق نظریه خود او صحبت کنیم ، مزلو و خانواده اش در آن سال ها تنها برای برآورده کردن نیازهای فیزیولوژیک خود تلاش می کردند.
در سنین بالاتر، مزلو چند باری تلاش کرد وارد دار و دسته های یهودی شود. شاید بتوان گفت او در این مرحله به دنبال برآورده کردن نیاز به امنیت خود بود. تلاش مزلو برای ازدواج با دختر عمویش برای برآورده سازی نیازهای عشق و تعلق خاطر او بود و البته بعد از برآورده شدن این نیاز بود که مزلو گفت زندگی اش تازه شروع شده است.
بعد از ازدواج کم کم وضعیت تحصیلی و شغلی مزلو روشن شد و توانست برای خود موقعیت خوبی ایجاد کند، وضعیتی که می تواند نشان دهنده برآورده شدن نیاز عزت نفس او باشد.
اما در مورد نیاز خودشکوفایی در او چه می توان گفت؟ قضاوت را شاید باید به عهده خوانندگان آثار او گذاشت.

سمیه بهجت پناه، کارشناس ارشد روان شناسی