آرامیس مشاور




استنلی میلگرام Stanley Milgramt , کسی که به دنیا شوک وارد کرد

کسی که به دنیا شوک وارد کرد
میلگرام Stanley Milgramt را در سراسر دنیا با آزمایش معروفش می شناسند، آزمایشی که نشان داد اگر حواسمان نباشد. هر کدام از ما می توانیم شکنجه گری قهار باشیم، حوزه تخصصی او روانشناسی اجتماعی و مهمترین اثرش اطاعت از قدرت.
شاید مهم ترین اتفاقی که زندگی میلگرام را تحت تأثیر خود قرار داد، جنگ جهانی دوم و اتفاقاتی بود که در حزب نازی آلمان به وقوع پیوست. در تمام مدت جنگ، یکی از سئوالات ذهنی میلگرام این بود که چطور می شود آلمانی ها و یا سایر ملل در گیر جنگ دست به چنین جنایات وحشتناکی می زنند. سال ها بعد از اتمام جنگ جهانی دوم و زمانی که آیشمن از افسران عالی رتبه حزب نازی، دستگیر شده و دادگاه او در جریان بود. میلگرام آزمایشی را در مورد اطاعت از قدرت در افراد انجام داد که نتایج آن بسیار تکان دهنده بود.

پدر و مادر استنلی میلگرام مهاجران بهبودی از اروپای شرقی بودند که در اوایل قرن بیستم به آمریکا مهاجرت کردند. پدرش نانوایی ماهر بود. و مادر نیز در کارها نیز به او کمک می کرد. استنلی، فرزند دوم خانواده بود و در تابستان 1933 به دنیا آمد، پسری شیطان که با برادر کوچکترش می توانستند شهری را به هم بریزند. میلگرام از همان کودکی نشان داد که باهوش است. زمانی که مهدکودک می رفت، یک شب صحبت های مادرش را شنید که داشت برای کار مدرسه خواهرش با او در مورد لینکلن، رئیس جمهور آمریکا صحبت می کرد. چند مدت بعد وقتی معلم مهد از بچه ها در مورد لینکلن پرسید، میلگرام تمام اطلاعاتی را که آن شب شنیده بود سر کلاس بیان کرد. کاری که آنقدر معلمش را تحت تأثیر قرار داد که برای تشویق، میلگرام را به تمام کلاس های مهد برد تا او اطلاعات خودش را بیان کند.
 ترکیب هوش و شیطنت
در سال های بعد، شیطنت و هوش باهم توأم شدند. تنها در یک فعالیت شیمی، نتیجه کار او با سدیم تبدیل به انفجار شدک ه ناچار شدند آتش نشانی خبر کنند. گفته می شود میلگرام در طی دوران مدرسه و البته در محل زندگی خود، به خوبی می توانست رهبری سایر بچه ها را در دست بگیرد
او دوره دبیرستان خود را طی سه سال گذراند، آن هم در حالی که فعالیت های خارج از مدرسه هم کم نبودند. بعد از اتمام دبیرستان ، دوره ی کارشناسی خود را در علوم سیاسی در دانشگاه کوئین گذراند. میلگرام رویای حضور در رشته روان شناسی هاروارد را در سر داشت. اما به دلیل نداشتن پایه علمی در این زمینه، ناچار شد ابتدا دوره هایی کوتاه مدت در روان شناسی را پشت سر بگذارند و سپس وارد دانشکده روابط اجتماعی دانشگاه هاروارد شود. در هاروارد او دستیار سالمون اش بود. اش، روی تطابق افراد مطالعه می کرد و به دنبال این بود که ببیند در چه شرایطی یک نفر ممکن است برای همراهی کردن با گروه نظری اشتباه را تایید کند. میلگرام مشابه این پژوهش را انجام داد، اما مطالعه او مقایسه ای بین نروژی ها و فرانسوی ها در این ویژگی بود.
یافته های میلگرام نشان می داد که نروژی ها بیش از فرانسوی ها احتمال دارد که با گروه همراهی کنند. با اجرای این پروژه میلگرام دکتری خود را دریافت کرد و وارد دانشگاه بیل شد. در دانشگاه بیل، میلگرام به دنبال آن بود که پژوهشی ترکیبی اما پیش رفته تر از مطالعه پیشین خود و مطالعه اش انجام دهد. موضوع مورد علاقه او اطاعت افراد از فرمانها در موقعیتی بود که این اطاعت دیگران را تحت تأثیر قرار می داد. نکته جالب ان بود که میلگرام خود نیز متوجه مباحث اخلاقی حول و حوش مطالعه اش شده بود، تا آنجا که در طرح پژوهشی خود به مخاطراتی که ممکن بود این پژوهش برای شرکت کنندگان به دنبال داشته باشد. اشاره کرده بود.
 آیشمن کوچک درون ما
میلگرام برای پژوهش، در روزنامه آگهی داد تا افراد داوطلب در ازای یک ساعت مشارکت در آزمایشگاهی در دانشگاه بیل در زمینه یادگیری و حافظه پولی دریافت کنند.
برای شرکت کنندگان توضیح داده شد که در این آزمایش رابطه بین تنبیه و یادگیری ارزیابی می شود و به صورت تصادفی یک نفر معلم و فرد دیگری یاد گیرنده است. یادگیرنده روی صندلی می نشیند و الکترون هایی به دست او وصل خواهد شد برای معلم یادگیرنده توضیح داده شد که این الکترون ها به الکتریسیته وصل است و از شوک الکتریکی به عنوان تنبیه برای پاسخ اشتباه استفاده می شود. سپس آزمونگر توضیح می داد که این شوک ها دردناک هستند، اما باعث آسیب نخواهد شد البته این در حالی بود در واقعیت هیچ شکی به یادگیرنده داده نمی شد و یادگیرنده هنرپیشه ای بود که با او هماهنگی های لازم را پیش از انجام گرفته بود. سپس معلمان و یادگیرندگان به دو اتاق مجزا برده می شدند. آزمونگر به معلم دستگاه شوک را نشان داد که روی آن ولتاژ شوک می توانست بین 15 تا 450 تنظیم شود و با عبارت شوک خفیف تا خطرناک مشخص شده بود.به معلم گفته شد که یادگیرنده باید تعدادی کلمه ساده را فرا بگیرد و اگر اشتباه جواب دهد. به ازای هر اشتباه 15 ولتاژ به شوک اضافه می شود، سپس به معلم یک شوک با ولتاژ 15 داده شد تا ببیند که واقعی است. زمانی که کار اغاز می شد، اشتباهات یادگیرنده نیز آغاز می شد و البته شدت شوک ها نیز افزایش می یافت. موقعیت آزمایش طوری ترتیب داده شده بود که معلم صدای یادگیرنده را از پشت دیوار می شنید. وقتی شدت شوک از 130 می گذشت، شروع به اعتراض می کرد وقتی از 150 می گذشت شروع به جیغ و فریاد می کرد، اگر معلم دچار تردید می شد و در مورد ادامه کار سئوال می کرد، به او پاسخ هایی از این دست داده می شد که شما نمی توانید الان کار را متوقف کنید با این که نتیجه ی این آزمایش به ادامه کار شما بستگی دارد. زمانیکه ولتاژ شوک بالاتر از 300 می رفت، یادگیرنده شروع به کوبیدن مشت به دیوار می کرد و زمانی که شوک به 330 می رسید، ناگهان صدای او قطع می شد.
اما به رغم این ها آزمایش متوقف نمی شد و پاسخ ندادن به سئوال، پاسخ غلط در نظر گرفته می شد و دادن شوک تا رسیدن به بالاترین میزان ولتاژ ادامه پیدا می کرد. بررسی ها نشان داد که در حدود 65 درصد از شرکت کنندگان از مرز 300 ولتاژ می گذشتند؟ 5 درصد؟ شاید هم تصور کنید 20 درصد اما باید گفت متأسفانه میزان بسیار بالاتر از این حرف هاست.
بررسی ها نشان داد که در حدود 65 درد از شرکت کنندگان از مرز دادن شوک با ولتاژ 300 گذشتند. این یافته بحث های زیادی به دنبال داشت و برخی در پی توجیه بر آمدند که آزمودنی ها تحت فشار بودند یا به اعتبار دانشگاه بیل این کار را کردند، اما واقعیت این است که این آزمایش بعدها توسط روان شناسان دیگری تکرار شد و بررسی ها نشان داد که همیشه 60 تا 65 درد از افراد اطاعت کورکورانه از قدرت را دنبال می کنند.
حتی در پژوهشی که در سال 2009 انجام شد، هر چند مشخص شد میزان این اطاعت کورکورانه کمی کاهش پیدا کرده، اما این کاهش از نظر آماری معنادار نبود. البته از سویی، بررسی ها در پژوهش های مختلف نشان داد که به محض این که افراد می بینند یک نفر حاضر به ادامه کار نیست تعداد افرادی که کار را ترک می کردند به شدت افزایش می یابد.
 اخلاق با فعالیت علمی!
زمانی که نتایج این آزمایش منتشر شد، بحث های زیادی حول و حوش مسائل اخلاقی آن مطرح شد. این که شرکت کنندگان تحت فشار روانی شدیدی قرار داشته و نسبت به خود نگرشی منفی پیدا کرده اند. در نتیجه همین بحث ها نیز دانشگاه های معتبر و بزرگی مانند هاروارد که تا پیش از این با میلگرام همکاری داشتند، از آن پس، از همکاری با او سر باز زدند.
میلگرام در نتیجه ناچار شد وارد دانشگاه شهر نیویورک که به تازگی تأسیس شده بود، شود. میلگرام علاوه بر این پژوهش، فعالیت های دیگری نیز داشت که می توان خلاقیت و نو آوری را در آنها مشاهده کرد، از جمله کاری که برای سنجش میزان کمک کردن افراد به غریبه ها انجام داد؛ پروژه ای که به مطالعه نامه گم شده معروف شده است. میلگرام زمانی که تنها 51 سال داشت درگذشت.
 پدری خانواده دوست
سالی که میلگرام می خواست پژوهش جنجال برانگیز خود را آغاز کند سالی سرنوشت ساز برای او بود، چرا که اتفاق مهم دیگری نیز در زندگی او افتاد او با الکساندرا متکین آشنا شد و ازدواج کرد. متکین مددکار اجتماعی بود و آنها بعد از ازدواج رابطه ای صمیمانه با یکدیگر داشتند.
آنها دو بچه داشتند که البته بعد از تولد دومین کودک الکساندرا ترجیح داد شغلش را کنار بگذارد و به فرزندانش برسد. البته این به معنای منزوی شدن او نبود. او و میلگرام فعالیت های سیاسی خودشان را طی سال های بعد ادامه دادند و نامه های زیادی برای سیاستمداران نوشتند گفته می شود میلگرام از صرف وقت با فرزندانش لذت می برد.
 ما کجای این داستان ایستاده ایم؟
نتایج آزمایش میلگرام تا به امروز تأثیرات زیادی در حوزه ی روان شناسی و فرهنگ و هنر داشته است. فیلم های داستانی و مستند، شوهای تلویزیونی و نماهنگ های متنوعی با الهام از این آزمایش ساخته شدند، اما شاید مهم ترین حوزه ای که به نظر می رسد هنوز به قدر لازم از این نتایج تأثیر نپذیرفته نظام های سیاسی است. شاید به همین دلیل نیز هنوز کشتار انسان های غیر نظامی و بچه ها در جنگ ها به راحتی انجام می شود. راستی، هیچ فکر کرده اید افردی که این جنایات را انجام می دهند شاید تفاوت چندانی با هر یک از ما نداشته باشند، اگر ما هم مثل آنها تنها به فکر اطاعت از دستورات باشیم و به درست یا غلط بودن آنها توجه نکنیم؟

نرگس عزیزی کارشناس ارشد مشاوره