آرامیس مشاور




مستقل شدن از خانواده چه شکلی است؟ چه نوع استقلالی سالم تر است؟ مطلب ویژه

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نوشته شده توسط  | منتشرشده در: مقالات عمومی

جدایی فرزند از والدین
خیلی ها فکر می کنند استقلال از خانواده مربوط به بعد از ازدواج است؛ اما راستش را بخواهید ، استقلال از خانواده یکی از پیش نیازهای ازدواج است. در ثانی، شرایط دیگری هم هستند که در آن استقلال از خانواده زود هنگام تر اتفاق می افتد، برای مثال، زندگی در خانه مجردی یا قبول شدن در دانشگاهی در شهری دیگر. به هر حال ، روان شناس ها می گویند که جدایی روانی از والدین چیزی است که باید اتفاق بیفتد تا سلامت روان آدم به خطر نیفتد. اما نشانه های این جدایی چیست؟ آیا شما واقعاً از خانواده تان مستقل شده اید؟

معمولا تا حرف استقلال عاطفی از خانواده پیش می آید، «بچه ننه» ها و «بچه بابا» ها سخنرانی می کنند که «پس احساسات قدرشناسانه تان کجا رفته؛ شما بی عاطفه شده اید؛ آدم باید همیشه کنار پدر و مادرش باشد» و از این حرف ها. به خاطر همین حرف ها هم که شده، بیش از هر چیز باید معلوم کنیم که جدایی روانی یا تمایزیافتگی که ما از آن حرف می زنیم چیست؟
1- استقلال عاطفی به معنای بی عاطفگی نیست
وقتی که از استقلال عاطفی حرف می زنیم، اصلاً منظورمان این نیست که آدم باید از خانواده اش کاملا ببرد و به آنها پشت کند. استقلال عاطفی یعنی این که حتی وقتی که جوان در کنار پدر و مادرش زندگی می کند، خودش برای خودش احساسات مستقلی داشته باشد؛ یعنی هر هیجانی که برخانواده حاکم شد، او خودش را همرنگ نکند، احساساتی نشود و بر اساس هویت خودش عمل کند.
جدایی روانی به معنای جدایی فیزیکی نیست.
اصلاً برای همین است که به این فرایند می گویند جدایی روانی که آن را از جدا شدن فیزیکی متفاوت کنند. لُب کلام این که ممکن است که یک نفر کیلومترها از خانواده اش او را هم تحت تاثیر قرار دهد؛ یا برعکس، آن قدر از خانواده اش ناراحت باشد که این کینه هنوز هم در رفتارهایش مشخص باشد.
2- جدایی روانی، طبیعی است
اصلا طبیعت آدمی زاد این است که از وقتی که بهش می گویند نوجوان تا وقتی که نقش های بزرگ سالانه اش را قبول می کند، نافش را کم کم از خانواده پدری ببرد، و اگر برخلاف این باشد ، نشانه این است که یک جای کار می لنگد . پس فقط به خاطر این که نام جدایی روی این فرایند گذاشته اند جلویش نایستید!
3- استقلال فقط استقلال اقتصادی نیست
استقلال اقتصادی از خانواده با این که در ظاهر خیلی پر رنگ و البته خیلی پر دردسر است؛ اما همه مفاهیم جدایی روانی را شامل نمی شود.
جوان در چه حوزه هایی باید جدا باشد؟
روان شناسان می گویند جدایی روانی یعنی این که آدم در همه حوزه های زیر استقلال داشته باشد:
1. استقلال در نگرش
کسی که ادعا می کند که من دیگر استقلال کامل دارم و روی پای خودم ایستاده ام باید باورها، ارزش ها و نگرشش به دنیا هم از والدینش مستقل باشد. منظور ما اصلاً این نیست که باورهای والدین و فرزند مشابه نباشد، بلکه منظورمان این است که اگر ارزش های پدر و پسر هم احیاتاً یکی بود، پسر باید خودش به خوب بودن این ارزش رسیده باشد؛ و نه این که فقط به خاطر این که پدرش فلان چیز را قبول دارد، او هم آن را قبول داشته باشد.
2. استقلال در عمل
این که فرد بتواند بدون کمک والدینش از پس امور زندگی اش بربیاید، ایمش «استقلال عملکردی» است. استقلال اقتصادی جزء مهمی از استقلال عملی است. اما علاوه برداشتن خرج و دخل جدا، این که آدم درامدش را جوری مدیریت کند که بدون کمک فکری و مادی خانواده اموراتش بگذرد و این که در مقابل مشکلات احتمالی بتواند گلیمش را به تنهایی از آب بیرون بکشد هم استقلال عملکردی محسوب می شوند . داشتن قدرت تصمیم گیری مستقل کم چیزی نیست ها!
3. استقلال عاطفی نوع یک
یعنی این که کسی مرتب احتیاج نداشته باشد که والدین تاییدش کنند؛ یا مرتب دلش نخواهد که ور دل بابا و مامان باشد؛ یا تا سرد و گرمی در زندگی اش پیش آمد، نخواهد به خانه پدری پناه ببرد. اما این فقط یک روی استقلال عاطفی است.
4. استقلال عاطفی نوع دو
پیچیده ترین نوع استقلال از خانواده و البته جالب ترینش همین استقلال عاطفی نوع دو است. این که آدم بتواند کینه و خشم هایش نسبت به خانواده را با خودش حل کند، این که به دیگر به والدینش بدگمان نباشد و این که به خاطر کارهایی که در گذشته کرده نسبت به خانواده اش احساس گناه نداشته باشد، نشان می دهد که به مرحله ای رسیده است که روان شناس ها به آن می گویند «استقلال تعارضی» . احتمالاً سخت ترین نوع استقلال هم همین آخری است، نه؟

استقلال دخترانه؛ استقلال پسرانه
قبل از این که برویم سراغ تفاوت های جنسی در استقلال از خانواده، بد نیست بدانید که در فرهنگ ما، نسبت به فرهنگ غرب، وابستگی بیشتری به والدین وجود دارد. و این در پژوهش های بین فرهنگی هم ثابت شده است. البته این قضیه طبیعی هم است. ما فرهنگ خانواده محوری داریم و آن قدری که در اروپا به فردیت آدم ها تاکید می شود، در ایران تاکید نمی شود. اما درباره تفاوت های دختران و پسران از نظر استقلال از خانواده چه فکر می کنید؟
معمولاً می گویند پسرها از دخترا «دل کنده» تر هستند و منظورشان این است که پسرها زودتر می توانند از خانواده دل بکنند. اما پژوهش ها نشان می دهند که با توجه به انواع مختلف استقلال از والدین ، در همه حوزه ها هم این طور نیست؛
1. پسرها زودتر می توانند خودشان را از نیاز به تایید و حمایت عاطفی خانواده ها خلاص کنند.
2. پسرها زودتر تصمیم های عملی زندگی شان را از مادرانشان سوا می کنند.
3. دخترها دیرتر از پسران به استقلال نگرشی از مادرانشان می رسند.
4. پسرها و دخترها در کنار گذاشتن احساس گناه و کینه خانوادگی شان مثل هم عمل می کنند.
چکیده مطلب: وقتی که از استقلال عاطفی حرف می زنیم، اصلاً منظورمان این نیست که آدم باید از خانواده اش کاملا ببرد و به آنها پشت کند. استقلال عاطفی یعنی این که حتی وقتی که جوان در کنار پدر و مادرش زندگی می کند ، خودش برای خودش احساسات مستقلی داشته باشد ؛ یعنی هر هیجانی که بر خانواده حاکم شد؛ او خودش را همرنگ نکند، احساساتی نشود و براساس هویت خودش عمل کند.


سعید بی نیاز، کارشناس ارشد روان شناسی بالبنی

بازدید 4284 بار

نظر دادن

جهت ارتباط بعدی با شما، خواهشمند است ایمیل صحیح وارد نمایید.
کلیه اطلاعات شما نزد ما محرمانه خواهد بود.
لطفا نظرات خود را به زبان فارسی تایپ کنید.