آرامیس مشاور




آیا سلامت روان فقط نداشتن اختلالات روانی است؟ مطلب ویژه

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نوشته شده توسط  | منتشرشده در: مقالات عمومی


چو شادی بکاهد، بکاهد روان
چندی پیش ، گزارشی از وزارت بهداشت در مورد شیوع اختلالات روانی نشان داد 5/26 درصد زنان و 8/20 درصد مردان در طول یک سال به یک نوع اختلال روانی مبتلا می شوند؛ در میان انواع اختلالات نیز افسردگی و اضطراب شیوع بیشتری دارد و سوال اینجاست که آیا آمار ذکر شده در این گزارش بدین معناست که سایر افراد که اختلال روانی ندارند، دارای سلامت روان هستند؟ و مهم تر آن که آیا بین سلامت روان و لذت بردن از زندگی ارتباطی وجود دارد؟

از آنجایی که در گذشته هدف مطالعات روان شناختی بیشتر بررسی بیماری های روانی و درمان بوده است؛ تعریف سلامت روان مترداف با نبود بیماری های روانی و علائم بیمار گونه تلقی شده است؛ در حالی که از دهه 80 میلادی در تعریف سلامت روان تغییر و تحول بسیاری پدید آمده است. با چشم پوشی از برخی تمایزات بین دو اصطلاح «بهداشت روان» و «سلامت روان»، یکی از جامع ترین تعریف های سلامت روان ، تعریف سازمان جهانی بهداشت از این مفهوم خواهد بود. بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی و سلامت روان ، فقط به معنای نبود اختلال روانی نیست، بلکه بیشتر به نوعی سلامت ذهنی ارتباط دارد. این سازمان ، سلامت روانی را این گونه تعریف می کند: «سلامت روانی در درون مفهوم کلی سلامت قرار دارد و سلامت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش های روانی و جسمی ، سلامت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست.»
در تعریف دیگری – که مورد قبول بسیاری قرار گرفته است – انجمن کانادایی بهداشت روانی ، سلامت روان را در سه قسمت تعریف کرده است: بخش اول نگرش های مربوط به خود، شامل تسلط بر هیجان های خود؛ آگاهی از ضعف های خود؛ و رضایت از خوشی های خود است. بخش دوم، نگرش های مربوط به دیگران، شامل علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی؛ احساس تعلق به یک گروه؛ احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی است . بخش سوم، نیز نگرش های مربوط به زندگی است؛ که خود شامل پذیرش مسئولیت های؛ ذوق توسعه امکانات و علائق خود؛ توانایی اخذ تصمیمات شخصی؛ و ذوق خوب کار کردن است. پس مشاهده می کنیم این انجمن، سلامت روانی را در ارتباط با سازگاری محیط و نگرش های مربوط به خود و دیگران تعریف می کند، اما به تفاهیم بیماری ، آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد.
بنابراین می توان گفت سلامت روانی صرفاً به معنای نداشتن علامت بیماری نیست؛ بلکه فرد سالم علاوه بر نداشتن نشانه های بیماری روانی باید بتواند ازتباطات سالمی را با دیگران برقرار کند، واقعیت ها را بپذیرد، خود را با محیط سازگار کند و در راستای شکوفا ساختن استعدادهای فطری خود بکوشد و اهداف خود را به طور منطقی تحقق بخشد. در یک دید کلی نیز می توان بیان داشت سلامت روان واقعی هم شامل پیشگیری از بیمار شدن و هم شامل ارتقاء سلامت مثبت خواهد بود که از مورد دوم تا حد زیادی غفلت شده است.
در مورد ارتباط بین رضایت و لذت بردن از زندگی و سلامت روان ، محققان مختلف نشان داده اند رضایت و لذت بردن از زندگی، یکی از پیش بینی کننده های قوی سلامت روان است. در واقع، افراد با رضایت از زندگی بالا هیجان های مثبت بیشتری را تجربه می کنند، از گذشته و آینده خود و دیگران، رویدادهای مثبت بیشتری را به یاد می آورند و از پیرامون خود ارزیابی بهتری دارند آنها را خوشایند توصیف می کنند. در حالی که افراد با رضایت پایین، خود، گذشته و آینده شان ، دیگران و رویدادهای زندگی را نامطلوب ارزیابی می کنند و هیجان های منفی بیشتری مانند افسردگی و اضطراب را گزارش خواهند کرد. محققان دیگری نیز معتقدند افرادی که از زندگی رضایت بالاتری دارند، از شیوه های مقابله موثرتر و مناسب تری استفاده و عواطف و احساسات مثبت عمیق تری را تجربه می کنند. در کل، رضایت و لذت از زندگی می تواند پیش گوی سلامت روان باشد.

پارسا همدانی، کارشناس ارشدش روان شناسی بالینی

بازدید 2129 بار
آخرین ویرایش در چهارشنبه, 28 اسفند 1392 ساعت 22:01

نظر دادن

جهت ارتباط بعدی با شما، خواهشمند است ایمیل صحیح وارد نمایید.
کلیه اطلاعات شما نزد ما محرمانه خواهد بود.
لطفا نظرات خود را به زبان فارسی تایپ کنید.