آرامیس مشاور




تنهایی چیست؟ و عوامل تنهایی آن کدامند؟


گرچه بیشتر افراد ارزش بسیار ی برای روابط پایدار قائلند، لیکن برخی در به دست آوردن این هدف مشکل دارند که نتیجه اش «تنهایی» Loneliness است . بیشتر تحقیقات درباره تنهایی به پیامدهای ان مربوط است: چرا برخی افراد در شکل گیری دوستی ها مشکل دارند و چگونه می توان براین مشکل غلبه کرد.

تنهایی چیست؟
زندگی بدون رابطه ای نزدیک و توام با این احساس که مقدار و کیفیت روابط مورد آرزوی شخص بالاتر از مقدار و کیفیت روابط فعلی باشد، «تنهایی» نام دارد (آرکی بالد و دیگران 1995). اما باید توجه داشته باشیم افرادی که ترجیح می دهند در انزوا به سر برند یا به کار خود ادامه دهند ، مانند بسیاری از نویسندگان و هنرمندان، «تنها» هستند ولی تنهایی بر آنان لزوماً صادق نیست. تنها بودن صرفاً به معنای آن است که کسی از سایر مردم جدا باشد، اما تنهایی بیشتر به احساس فرد اشاره دارد. بنابراین ، تنها بودن ممکن است همراه تنهایی باشد یا نباشد.
بیشتر تحقیقات درباره تنهایی ، «مقیاس تنهایی UCLA» را استفاده می کند. (راسل و دیگران 1980) . پاسخ های آزمودن نشان می دهد که به میزان (از «هرگز» تا «اغلب» ) احساس یا کارهای مختلف که انجام می دهند چه مقدار است؛ مثلاً «من احساس می کنم توجهی به من نمی شود » یا «من مشترکات بسیاری با اطرافیان خود دارم.»
فرد تنها احساس می کند که مورد بی مهری کامل قرار گرفته و اجازه ندارد در فعالیت های مشترک با دیگران شرکت کند تمایل عمومی بر این باور است که دیگران نگرش ها و باورهای مشترکی با ما دارند (سوگیری توافق کاذب) اما افرادی که احساس تنهایی می کنند چنین خصلتی ندارند.(بل ، 1991)
این گونه افراد علاوه براحساس عدم مشابهت با دیگران، کم تر به کسی اعتماد می کنند . (رتنبرگ، 1994) چنان که انتظار می رود، رفتار میان فردی افراد دارای نمره بالا در تنهایی با پاسخ های آزمون آنان هماهنگ است. یعنی شخصی که احساس تنهایی می کند، غالباً اوقات فراغتش را نیز با فعالیت منفردانه می گذارند، ملاقات کمی با دوستان دارد، دوستان اشنای وی نیز موقتی است و دوستان نزدیک ندارد. (بل، 1991)، تنهایی با عواطف منفی از قبیل افسردگی ، اضطراب، غم، نارضایتی و خجالت ملازم است (نیتو، 1992)، کسانی که افراد تنها را می شناسند، معمولاً آنان را سازس نایافته ارزیابی می کنند (رتنبرگ و کمیل، 1992).

عوامل تنهایی
به این سوال که چرا برخی افراد با این که مایل به ایجاد رابطه هستند عملاً بدان موفق نیستند، به طرق مختلف پاسخ داده شده است. مثلا دوگان و برنان مسئله را از طریق الگوهای دل بستگی بارتلومیو دنبال کرده اند و می گویند: همه افراد الگوی «ترسو» و «منعزل» در مورد ایجاد رابطه با دیگران مردد و نامطمئن هستند (که نتیجه اش تنهایی است).
برخی دیگر فرض می کنند که تنهایی در کودکی شروع می شود؛ اگر کودکی نتواند مهارت اجتماعی مناسبی کسب کند- به هر دلیل که باشد – به سادگی نمی داند که چگونه به صورت موفقیت آمیز با کودکان دیگر تعامل کند. (برازا و همکاران 1993). مثلاً کودکی که در خود فرو رفته یا پرخاشگر است احتمال این که دیگران او را به عنوان یک همبازی نپذیرند بسیار است _جانسون و دیگران، 1991)، و اگر رفتار نامناسبش تغییر نکند، مشکلات میان فردی علی القاعده از کودکی تا نوجوانی و جوانی ادامه می یابد.
از آنجا که روابط هم سالان در دوره نوجوانی بسیار حیاتی است – زیرا افراد در این زمان از خانواده فاصله می گیرند – احتمال بسیار وجود دارد که در این هنگام «هراس اجتماعی» به وجود آید (هربرت، 1995) . در این اختلال اضطرابی ، موقعیت های اجتماعی کاملا ترسناک می شود و شخص برای محافظت خود از تحقیر و ناراحتی، کاملاً از ان ها دوری می گزیند. نوجوانان تنها و ترسوی بسیاری ممکن است به این نتیجه برسند که زندگی «نومید کننده» است. در بدترین حالت، این احساس نومیدی گاهی ممکن است به خودکشی بینجامد.
برخی از ویژگی های افراد دارای مهارت اجتماعی خوب، به طور خاص در تحقیقات شناسایی شده اند (سکرین و کینی، 1995) مثلا یک وجوان دراای مهارت اجتماعی، صمیمی است، درای حرمت نفس بالاست، به ندرت با عصبانیت واکنش نشان می دهد و به راحتی با دیگران سخن می گوید (ریمن، 1984)، در مقابل، فرد بدون مهارت اجتماعی ، خجالتی ، دارای حرمت نفس پایین و هنگام برخورد با غریبه کمروست (بروج و دیگران، 1995).
هنگامی که دانشجویان در هنگام تعامل با یکدیگر مشاهده شدند، افراد بدون مهارت اجتماعی معمولاً نسبت به دیگران بی اعتنا هستند؛ (ارجاع دادن امور به خودشان، ناکامی در ایجاد تفاهم نسبت به آنچه دیگری می گوید، درخواست نکردن از دیگران که نشانه علاقه باشد و بد تعبیر کردن توجهات عاطفی اشخاص دیگر (کوالسکی، 1993). اشخاص بدون مهارت اجتماعی هم چنین بی توجهی خود را با افشاگری (بیان سخنان نسبتاً خصوصی) بسیار کم درباره خود یا با افشاگری های نامناسب درباره خود، نشان می دهند. این الگوی میان فردی غالباً دوستان بالقوه را دفع می کند. افزون براین، عواطف منفی و نگرش بدبینانه عدم پذیرش اجتماعی فرد را نیز به دنبال دارد (کارور و دیگران، 1994).
اشخاص بدون مهارت اجتماعی اغلب از مشکلات میان فردی شان کاملاً آگاهی دارند. هنگامی که با ویدئو تعامل آنان را با کسی که می شناختند، نشان دادند، دانشجویان فاقد مهارت اجتماعی عملکرد خویش را کاملا منفی ارزیابی کردند. چه نوع شناخت هایی ممکن است علت توانایی در مهارت اجتماعی در مقابل رفتارهای بدون مهارت اجتماعی باشد؟ لانگستون و کانتور موفقیت ها و ناکامی های دانشجویان را در روابط میان فردی طی چند ماه مطالعه کردند. پژوهشگران دریافتند دانشجویانی که در روابط اجتماعی موفق بوده اند، وظایف بین فردی را متفاوت از کسانی که ناکام بوده اند ادراک می کنند.
هماهنگ با تحقیقات دیگر، در گروه دانشجویان هم چنین از راهبردهای متفاوتی در تعامل با دیگران استفاده می کردند . به ویژه دانشجویان فاقد مهارت اجتماعی ، موقعیت اجتماعی را به صورت منفی ارزیابی می کردند و همراه با اضطراب اجتماعی به ان واکنش نشان می دادند.
با توجه به ادراک منفی از موقعیت، آنان راهبرد اجتماعی آرام و محافظه کارانه ای را در پیش می گیرند؛ زیرا از خطر مطرود شدن اجتناب می ورزند. این تمایل برای خویشتنداری و سالم ماندن در روابط بین فردی ، برداشتی منفی بر دیگران به جای می گذارد. برعکس، دانشجویان موفق در روابط اجتماعی بیش تر مایلند که یک موفقیت جدید اجتماعی را به عنوان چالش جالب توجه و فرصتی برای به دست اوردن دوستان جدید محسوب کنند. نتیجه این راهبرد آن است که گشاده رو و غیررسمی باشند و در نتیجه دیگران هم واکنش مثبت خواهند داشت.

راه های کاهش تنهایی
از آنجا که تنهایی صرفاً با گذشت زمان شدت نمی یابد، بیش تر پژوهشگران برخی از انواع مداخله فعال را برای کمک به افراد تنها موفق می دانند. بدون این مداخله ها، تنهایی می تواند عقب نشینی به سمت کامروایی تخیلی، فرو رفتن بیش از حد در کار، اعتیاد به الکل و مواد مخدر را برای تقلیل درد برانگیزاند. گاهی موسیقی نیز می تواند جانشینی برای روابط میان فردی باشد، اما اگر فرد بر استفاده از اشعار درباره جدایی ، ناراحتی و غم متمرکز شد، احساسات تنهایی افزایش می یابد. در ضمن فنون مداخله موفقیت آمیز ، شناخت درمانی و آموزش مهارت اجتماعی (به طور همزمان) بیش تر اهمیت دارد (هوپ و دیگران، 1995).
معمولاً شناخت های افراد تنها و غیر تنها متفاوت است . برای شخص تنها طرحواره از خود معمولاً کاملا منفی است که نتیجه اش در توجه انتخابی به اطلاعات راجع به خود – به ویژه اطلاعات مربوط به روابط میان فردی – منعکس می شود. در نتیجه، خودپنداره منفی شخص بارها در نگرش خود ، تایید می شود (فرانکل و دیگران، 1990). در شناخت درمانی، شیوه های برای تغییر و اصلاح این شناخت های منفی درباره موقعیت های اجتماعی طرح ریزی می شود.
افزون بر تغییر شناخت های سازش نایافته ، تغییرات رفتاری نیز لازم است. چنان که می دانیم، تنهایی بنابر خصلتش با مهارت های اجتماعی نامناسب و نیز نگرانی ها درباره فقدان مهارت اجتماعی پیوند دارد. یک راهبرد عملی این است که فرد تنها الگوهای موفقیت آمیز میان فردی را در نوار ویدئو مشاهده کند. سپس مهارت های اجتماعی را در یک موقعیت بدون تهدید – در حالی که ضبط می شود – تمرین کند و نتایج ان را مشاهده نماید. گاهی لازم است افراد فاقد مهارت اجتماعی درباره فعالیت های ویژه (از قبیل آغاز سخن گفتن، نشان دادن علاقه و نشاط هنگام تعامل با دیگری، احترام گذاشتن و تحسین کردن) آموزش ببینند، که شخص قبل از مواجه شدن با موقعیت واقعی می تواند آن ها را تمرین و امتحان کند.
آثار این آموزش – حتی در حد یک دوره کوتاه مدت – می تواند مهم باشد. هنگامی که شخص تنها می آموزد تا درباره موقعیت های اجتماعی به شیوه جدید بیندیشد، یاد می گیرد چگونه بهترین برخورد را با دیگران داشته باشد و چگونه الگوی رفتار بین فردی اش را تغییر دهد . نتیجه این است که سلسله ای از تجارب موفق و به دنبال آن بیرون آمدن از تنهایی را تجربه می کند.


منبع : کتاب روان شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی ، انتشارات موسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه
گردآوری مرکز مشاوره پژوهشی آموزشی درمانی آرامیس