آرامیس مشاور




ویژگی های شخصیتی افرادی که به محیط زیست اهمیت نمی دهند.

چرا برخی محیط زیست را جدی نمی گیرند؟
وابستگی و توجه به محیط زیست موضوع مهمی برای تعیین و تصمیم گیری درباره فاکتورهای موثر و میزان اثر گذاری آنهاست. این که از مردم بپرسیم آیا به محیط زیست علاقه دارند یا خیر، در واقع سوالی را مطرح کرده ایم که فقط یک جواب مثبت می طلبد . نتیجه مطالعات نشان می دهد برخی از فاکتورهای تاثیرگذار در دلبستگی و علاقه عبارت اند از: جنسیت، سن، خاطرات کودکی، مذهب، سیاست، طبقه اجتماعی، ملیت، فرهنگ، تفاوت های شهری و غیرشهری ، ارزش ها، تحصیلات و فعالیت ها، امروزه ، به رغم نگرانی های فراوان درباره حفظ محیط زیست ، شاهد رفتارهای مخرب انسان ها در عناصر زیست محیطی هستیم.

بنابراین ، گرچه برخی افراد می دانند برای جلوگیری از این تخریب چه باید انجام دهند، در نهایت، براساس آنچه دل شان می خواهد تصمیم می گیرند و عمل می کنند و این مسئله به محیط زیست صدمه فراوانی می زند. در اینجا می خواهیم به طور مفصل به بررسی دلایل انچه افراد در این باره می دانند اما به آن عمل نمی کنند بپردازیم و ببینیم چرا برخی افراد محیط زیست را جدی نمی گیرند.

عدم آگاهی و دانش زیست محیطی
بین رفتارهای حفاظتی از محیط زیست و دانش و آگاهی افراد رابطه مستقیمی وجود دارد؛ یعنی هر چه دانش زیست محیطی فرد بیشتر باشد، احتمال انجام رفتارهای حفظ محیطی اش نیز بالاتر می رود. بنابراین، در قدم نخست، باید خطرات زیست محیطی را به وضوح و شفافیت بیان کرد و فرد را نسبت به این امر آگاه ساخت.
همچنین افراد باید دانش خود را درباره شیوه های حفاظت از محیط زیست بالا ببرند.سخن پارسونز که معتقد است آگاهی به عنوان گرایش ارادی وسیله دستیابی به هدف هاست، گواه بر همین امر است. یعنی اگر مردم آگاه باشند و اطلاعات کافی دراین زمینه داشته باشند، بدون جبر و ناخودآگاه در این راستا تلاش خواهند کرد.

مهم ندانستن و بی توجهی به اینده
اکثر مردم گرچه می دانند باید به فکر نسل آینده باشند، رفتارهای فردی و جمعی شان نشان از بی اهمیتی به آینده و نسل بعد است. به عنوان نمونه می بینیم در سطح فردی، از لامپ پر مصرف استفاده می کنند، از عایق سازی منزل خودداری می کنند، در مصرف انرژی های گرمایشی و سرمایشی صرفه جویی نمی کنند و ... این رفتارها در درازمدت هزینه مالی فراوانی برای انها به وجود می آورد، در حالی که افراد توجهی به این مسائل نمی کنند . در سطح جمعی نیز شاهد رفتارهایی هستیم که نشان از بی توجهی به انسان های نسل آینده دارد.

مصرف گرایی مفرط
امروزه برخی افراد، هویت و ارزش خود را براساس دارایی ها و تجملات مادی شان توصیف می کنند. جستجوی معنا و امنیت روانی در مادیات موجب مصرف گرایی بیش از حد می شود، چیز که رسانه های جمعی نیز آن را تقویت می کنند. در این راستا افرادی که خصوصیت مصرف گرایی دارند وقتی مصرف خود را با دیگران مقایسه می کنند و به این نتیجه می رسند که مصرف آنها کمتر از مصرف دیگران است، احساس محرومیت و ولع شدید می کنند و به مصرف افراطی روی می آورند . در این میان، توجه به محیط زیست و تلاش برای استفاده از موادی که به محیط زیست صدمه نزند، مورد غفلت واقع می شود و در نهایت مصرف گرایی مفرط مستقیم و غیرمستقیم به محیط زیست آسیب می رساند. تغییر سبک زندگی و گرایش افراد به استفاده مفرط از تکنولوژی های روز برای دستیابی به آسایش و برآورده کردن نیازهای کنونی نیز مزید بر علت است.

خـودمـداری
به طور عمومی، افراد اطلاعات را به شیوه ای دریافت و ادراک می کنند که باعث ایجاد احساس مثبت درباره خودشان شود. در این میان، فرد شواهد و مدارکی را ک موجب ارزیابی منفی اش شود. نادیده می گیرد یا از آنها اجتناب می کند و از سویی شاهدی را که باعث افزایش احساسات مثبت در او شود، مورد اهمیت و حتی بزرگ نمایی قرار می دهد.
این سوگیری غلط در ایجاد و تداوم مشکلات زیست محیطی نقش دارد به طوری که برای محافظت از خویشتن، فرد روی آن دسته از مشکلات زیست محیطی تمرکز می کند که به او امکان می دهد نقش خود را نادیده بگیرد و دیگران را علت اصلی این مشکلات ببیند.
به طور نمونه کشورهای پیشرفته را به خاطر آلایندهای صنعتی سرزنش می کند؛ در چنین شرایطی آزادی بیشتری برای ادامه رفتار تخریب گرایانه خود احساس می کند. چرا که رفتارهای خود را نایدده می گیرد یا آنها را علت تخریب محیط زیست می داند. همچین فرد، برای تقویت احساسات مثبت به خود، دست به رفتارهایی می زند که گرچه در عمل اهمیت چندانی ندارند، تصور می کند نقش و در حفظ محیط زیست پررنگ است. برای مثال در ذهن خود به طور دائم نگران محیط زیست است و در عین حال که از وسایل نقلیه عمومی، استفاده می کند ، دیگرن را به خاطر رفتارهای تخریب گر محیطی دیگر، سرزنش می کند.
در مجموع خودمداری و تایید خویشتن موجب می شود ، افراد آسیبی را که به محیط زیست می زنند کم و کار مثبتی را که انجام می دهند ، زیاد برآورد کنند؛ و این مسئله نه تنها در حل مشکلات زیست محیطی ایجاد تداخل می کند، بلکه موجب تداوم رفتار مخرب نسبت به ان نیز می شود.

هنموایی و لوث مسئولیت
این دو مفهوم از مفاهیم روان شناسی اجتماعی هستند. در همنوایی ، فرد بر اساس رفتارهای گروه دیگر احساس فشار واقعی یا خیالی می کند و در نهایت رفتار خاصی را انجام می دهد؛ برای نمونه وقتی فردی می بیند دیگران به آسانی رفتارهایی را انجام می دهند که باعث تخریب محیط زیست می شود، او نیز این رفتار را به راحتی انجام می دهد و در لوث مسئولیت، فرد، مسئولیت یک مشکل را به گروه، سازمان و افراد دیگر نسبت میدهد و معتقد است نباید برای رفع آن مشکل کاری انجام دهد، در واقع مسئولیت را به شخص دیگری واگذار می کند. مثلا وقتی فرد می بیند شخصی به تخریب محیط زیست برخاسته است، برای جلوگیری از این عمل ، اقدامی نمی کند، چرا که معتقد است گروه یا سازمان های دیگر متوالی این مسئله هستند. در این صورت فرد حتی حاضر به جمع اوری زباله های که خود تولید کرده نیست و مسئولیت آن را شهرداری می سپارد.
با درک خطرات و ضررهایی که عدم توجه به محیط زیست خواهد آورد، می بایست با شناخت کامل ضرورت های حوزه محیط زیست روی این مسئله حساس شویم و دیگر مسائل مربوط به محیط زیست را از مسائل زندگی خود جدا ندانیم.

حمید امیری – دانشجوی دکترای روان شناسی بالینی