آرامیس مشاور




ایست! با این ها ازدواج نکنید

اختلال شخصیت، نشانه هاو انواع آن
آیا می توان با یک بیمار روانی ازدواج کرد؟ حتما و به سرعت می گویید: ابداً! مردم عادی با شنیدن کلمه بیمار روانی ابرو در هم می کشند و به یاد کسانی می افتند که به علت بیماری روانی شدید پرت و پلا می گویند و کارهای عجیب و غریب می کنند و چون برای خودشان و دیگران خطرناکند، باید در بیمارستان روانی که در قدیم به آنها تیمارستان می گفتند بستری شوند و با داروهای قوی مخدر و روان گردان غل و زنجیر شان کنند! در حالی که روان پزشکان و روان شناسان بالینی، به هر نوع بیماری که علل و نشانه های اصلی آن جسمی نباشد، بیماری روانی گویند.

با این تعریف ساده، هراس از تاریکی و بلندی، انواع اضطراب ها مثل اضطراب امتحان، افسردگی، وسواس های فکری و عملی و در کنار این ها اعتیاد به مواد مخدر، کلاهبرداری، بدبینی گسترده و مزمن و نیز بیماری اسکیزوفرنی – که نوعی روان پریشی وخیم است – همه جزو بیماری های روانی هستند. حال سوال این است که آیا نمی شود با کسی که از بلندی و یا قرار گرفتن در آنسانسور می ترسد ازدواج کرد؟ آیا فردی که برای مدتی افسرده شده است صلاحیت تشکیل خانواده را ندارد؟
در یک طبقه بندی کلاسیک، بیماری های روانی را به سه گروه تقسیم بندی می کنند:
1- روان آزردگی ها یا روان رنجوری ها
2- روان پریشی ها
3- اختلالات شخصیت
روان آزرده ها که شمارشان بیش از همه بیماران است از ناراحتی خود رنج می برند، اختلال شدید تفکر ندراند، روابط اجتماعی شان مختل نمی شود.، انگیزه درمان دارند. در بسیاری موارد نیازی نیست آنها را بستری کرد و بیشتر با مشاوره و روان درمانی، بهبود پیدا می کنند و اضطراب، افسردگی و وسواس از معروف ترین روان آزردگی هایند.
روان پریش ها اختلال شدید تفکر دارند، روابط و کارکردهای اجتماعی شان مختل می شود، نسبت به بیماری خود بینش ندارند و از آن رنج نمی برند و در نتیجه حاضر نیستند از پزشک کمک بگیرند. درمان اصلی آنها، دارودرمانی توسط روانپزشک است و در بیشتر موارد بستری کردن آنها ضروری است بیماری اسکزوفرنی ، مهم ترین و وخیم ترین روان پریش هاست.
کسانی که اختلال شخصیت دارد ، نه از بیماری خود رنج می برند ، نه در کارکردهای فکری و اجتماعی شان آسیب جدی و آشکار دیده می شود، نه انگیزه درمان دارند و نه داوردرمانی و روان درمانی به بهبودشان کمک می کند! آنها قهرمان به رنج انداختن اطرافیان به خصوص اعضا اصلی خانواده خود هستند.


با این توصیف کلی با کدام دسته از بیماران روانی نباید ازدواج کرد؟
نخست با کسانی که اختلال شخصیت دارند و دوم با روان پریشانی که بیماری شان سیری ناتوان ساز و مزمن دارد و بخصوص کسانی که تشخیص اسکیزوفی برایشان قطعی شده است.
شناخت این دسته اخیر دشوار نیست چون اولا حدود 1% افراد جامعه را تشکیل می دهند و شمار بسیار کمی نسبت به بقیه بیماران دارند و ثانیا افراد غیر متخصص هم بعد از مدتی رفت و آمد تا اندازه ای می توانند به آنها شک کنند و سپس درباره شان تحقیق نمایند.
اما مشکل اساسی و گمراه کننده، تشخیص افرادی است که با ظاهری موجهه دچار اختلال شخصیت هستند. اختلال شخصیت زمانی تشخیص داده می شود که فرد صفات شخصیتی غیرقابل انعطاف و ناسازگارانه داشته باشد.
به گفته «کُراز» نابهنجاری های شخصیت، رفتارهای سازش نایافته، غالبا زیان بخش برای فرد و دیگران و به طور محسوس فاقد نوآوری هستند.
این اختلالات، عمیقا در وجود فرد درآمیخته اند و مانند نشانه های روان آزردگی (اضطراب، افسردگی و وسواس) رنج و اندوه و تضادی را در درون فرد برنمی انگیزند کسی که اختلال شخصیت دارد، از خصوصیات منفی خود رنج نمی برد، درعوض نزدیکان خود را آزرده و ناراحت می سازد و با آن که دیگران مقصر رفتار او نیستند اما او آنها را مسئول شکست ها و مشکلات خود معرفی می کند.


کلارنس راو در کتاب «مباحث عمده در روان پزشکی» برای اختلال شخصیت خصوصیاتی می آورد از جمله:
1- مبتلایان به آنها دارای علائمی که برای خودشان ناراحت کننده باشند نیستند.
2- مشخصه اختلال شخصیتی، مادام العمر بودن آن و رفتار تکراری و نابهنجار و اغلب ناکام کننده خود فرد است و معمولا علائم جسمی و روانی و ناراحتی با آن همراه است.
3- این نوع اختلالات معمولا ریشه در دوران کودکی یا نوجوانی دارد و در طول قسمت اعظم زندگی بزرگسالی ادامه می یابد.
4- افرادی که اختلال شخصیت دارند معمولا بدون اضطراب هستند، مگر آن که با استرس های محیطی مواجه شوند.
5- چون مسائل بیمار نه به صورت مشکل زندگانی ناهنجار تظاهر می کند و نه به صورت علائم و نشانه های بیماری، این افراد به ندرت خودشان برای یافتن کمک درمانی پیش قدم می شوند.

«برادجانسون» و «کلی موری» در کتاب عشق ویرانگر (ترجمه حسین زاده و شفیعی 1387، انتشارات رسا) با استناد به چهارمین طبقه بندی انجمن روان پزشکی آمریکا از بیماری های روانی (DSMIV) ویژگی های زیر را برای اختلالات شخصیت بر می شمارند: نحوه تجربه فرد از جهان، ابراز عواطف و رفتار او غیرقابل انعطاف و عمیقا کلیشه ای است و کاملا با نحوه تجربه و رفتار اکثریت مردم جامعه تفاوت دارد.
• الگوی غیرمتعارف تجربه و رفتار، نشان دهنده شیوه تفکر ، ابراز عواطف روابط بین فردی و خودکنترلی فرد بیمار است. الگوی شخصیتی خشک و غیرقابل انعطاف است. چنان که در وضعیت های فردی و اجتماعی مختلف، هیچ تغییری در آن ایجاد نمی شود. بنابراین، برخلاف غالب افراد، فرد دارای اختلال شخصیت قادر نیست در وضعیت های مختلف واکنش های متفاوت و مناسبی از خود نشان می دهد.
الگوی مزمن و مقاوم، منجر به آسیب های روانی وخیمی (به طور مثال اضطراب، افسردگی، خشم) خواهند شد و یا به طور واضحی در روابط اجتماعی، موقعیت های شغلی یا دیگر عملکردهای مهم فرد اختلال ایجاد خواهند کرد
الگوهای شخصیتی، ثابت و مداوم هستند و سابقه آنها نیز حداقل به دوران کودکی و نوجوانی یا اوان بزرگسالی فرد می رسد.
• این امکان وجود دارد که اگوهای اختلال شخصیت در سنین پیری کم رنگ شوند، اما غالبا به گونه های مختلفی در تمام طول عمر فرد پا برجا می مانند.
• الگوهای مختلف شخصیتی، الگوهایی خودپرور هستند و غالبا موجب بروز استرس، تعارض در خود و اختلال در عملکرد او می شوند که در باز خورد موجب می شوند که فرد با واکنش هایی نابهنجار به مقابله آنها برخیزد.
الگوهای مزبور نتیجه اختلال روانی نبوده و فقط شیوه خاصی از ابراز شخصیت به شمار می روند.
تجربه ها و رفتارهایی که به عنوان اختلال شخصیت محسوب می شوند، از سوی خود فرد، تجربه ها و رفتارهایی عادی و طبیعی تلقی می گردند.
الگوهای رفتاری مزبور در مقابل هر گونه تغییری مقاومت می کند و خود فرد نیز تمایل چندانی به تغییر در خود احساس نمی کنند.


آیا امیدی به تغییر هست؟
خوب است پاسخ این پرسش را از زبان نویسندگان «عشق ویرانگر» بشنویم:
یکی از ناامید کننده ترین چیزها در مورد افراد دارای اختلال شخصیت این است که احتمال اندکی به ایجاد تغییر چشمگیر در آنها وجود دارد. اگر چه روان درمانگران یا نامزد فرد دارای اختلال شخصیت، تمام تلاش خود را به کار می برند تا او را از بند الگوهای رفتاری مزمن و آزاردهنده آزاد سازند، اما شواهد نشان می دهند که اختلال آنها در مقابل هر گونه بهبودی مقاومت می کند. ما بدون آنکه بخواهیم از دیدگاهی بدبینانه و مایوس کننده به این موضوع نگاه کنیم به شما توصیه می کنیم که در مورد هر گونه تغییر چشمگیر و معنی دار در فرد محبوب تان که دارای اختلال شخصیت است، این اصل را به یاد بسپارید: تلاش شما سودی نخواهد داشت.
یعنی این که افراد دارای اختلالات شخصیت غالباً از اوان بزرگسالی تا پایان عمر تغییر خاصی نخواهند کرد. آنها با این که در مقایسه با دیگر افراد جامعه از نظر شناختی، فکری و عادت رفتاری، نابهنجار تلقی می شوند، اما هنگامی که رفتارشان مورد اعتراض دیگران قرار می گیرد، به سادگی اظهار می دارند: «من همین هستم که هستم!» .
به طور کلی باید اذعان کرد که اندک افرادی هستند که در دوران بزرگسالی موفق، به تغییر شخصیت خود می شوند. در حقیقت تلاش برای تغییر شخصیت در بزرگسالی کار بسیار دشواری است، مانند این است که شما بخواهید از این پس همه جا عقب عقب راه بروید یا بقیه عمرتان را با چشمان بسته بگذرانید. چنین کارهایی برای شما آزار دهنده خواهد بود چنان که به زودی تصمیم می گیرید دوباره به عادت گذشته خود در راه رفتن برگردید و چشمان خود را باز کنید...
اگر شما هنوز وارد رابطه عاطفی جدی با فردی که دارای اختلال شخصیت است نشده اید، از عقل به دور است که به خودتان امیدواری دهید که محبوب شما در یک دوره طولانی مدت روان درمانی شرکت خواهد کرد و در نتیجه آن، تغییراتی بنیادی در شخصیت او به وجود خواهد آمد. مثل این می ماند که شما با این امید وارد یک ارتباط عاطفی شوید که محبوب شما را با خوشحالی خواهد پذیرفت که برای خوشایند شما، سراپای خود را به دست جراح پلاستی بسپارد و خود را از تا پا تغییر دهد. آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟
شاید، اما اجازه دهید قبول کنیم که احتمالا محبوب شما از چنین کاری استقبال نخواهد کرد و از همان آغاز آینده خوبی برای روابط میان شما پیش بینی نخواهد شد.

دکتر محمود گلزاری/ماهنامه سپیده دانایی
گردآوری: مرکز مشاوره روان شناسی آرامیس