آرامیس مشاور




فقدان شبکه های حمایتی پس ازطلاق در گفت و گو با دکتر بهروز بیرشک

مواجهه با شوک ناشی از تغییر شرایط
از مهم ترین تجربه های افراد طلاق گرفته، طرد شدن و قطع رابطه از سوی بخشی از شبکه حمایتی از جمله برخی از دوستان و اعضای خانواده و فامیل است که احساس تنهایی این افراد را تشدید می کند در این زمینه با دکتر بهروز یرشک ، روان شناس و عضو هیات علمی انستیتو روان پزشکی تهران گفت و گو کرده ایم. ایشان در این گفت و گو راهکارهای مناسبی را برای مواجهه با این شوک بعد از طلاق ارائه کرده اند.

یکی از پیامدهای طلاق، فقدان بخشی از شبکه های اجتماعی و حمایتی همچون همسر، خانواده همسر و دوستان مشترک با همسر است.نظر شما، این اتفاق چه تاثیری بر فرد می گذارد؟
اگر چه در اجتماع ما میزان طلاق پیوسته رو به افزایش است، اما خانواده ها، به خصوص خانواده دختر، چندان پذیرای مسئله طلاق نیستند. در صورتی که فرد در گذشته با خانواده همسر روابط مسالمت آمیزی نداشته باشد، با از بین رفتن روابطش با آنها احساس خلا چندانی نخواهد داشت . اماگاهی خانواده ها و دوستان، برای تداوم ارتباط خود با هر یک از طرفین طلاق خود با خلا عاطفی مواجه شده است، با از دست دادن حمایت خانواده و دوستان با خلا و احساس تنهایی وسیع تری مواجه خواهد شد و به تبع آن، احساس تنهایی، افسردگی و طردشدگی در فرد به وجود می آید. در صورتی که افراد جامعه باید بدانند طلاق جرم نیست و مواردی وجود دارد که زوجین به دلایلی نمی توانند به زندگی با یکدیگر ادامه بدهند. دوستان هر یک از زوجین سابق، در صورتی که خصوصیات خوبی را در انها می بینند، می توانند به روابط خود با آنها ادامه دهند و مجبور به ترک رابطه خود با آنها نیستند.

آیا این اتفاق پیامد غیرقابل اجتناب طلاق است؟
خیر. اتفاقاً افرادی که طلاق می گیرند، به خصوص اگر سابقه زندگی مشترک طولانی داشته باشند یا صاحب فرزندانی باشند، نیاز به حمایت عاطفی بیشتری دارند. اگر فرد شاهد این باشد که خانواده هم او را طرد کرده اند، مشکلاتش دو چندان خواهد شد و بنابراین ما باید با مسئله طلاق منطقی تر برخورد کنیم و حمایت خود را از افرادی مبتلا به آن هستند، سلب نکنبم.

برای مقابله با تاثیرات منفی این اتفاق چه راهکارهایی پیشنهاد می کنید؟
بعد از اینکه افراد طلاق می گیرند، با شوک ناشی از تغییر شرایط، از بین رفتن وابستگی ها و ... مواجه می شوشند. این مسئله به خصوص در مورد خانم هایی که کمتر متکی به خود هستند و صاحب شغل و فعالیت هدفمندی نیستند، بیشتر صدق می کند. بنابراین باید ابتدا خود فرد ذهنیتش را در این زمینه اصلاح نماید. این طور بیندیشید که گرچه جدایی به خودی خود اتفاق مبارکی نیست و سعی ما براین است که حتی الامکان از آن جلوگیری کنم، اما گاهی طلاق اجتناب ناپذیر است و فردی که طلاق می گیرد مجرم نیست و طلاق هم پایان راه نیست. در قدم بعد، با خودشکوفایی و پرورش استعدادها احساس ارزشمندی خود را بازیابد و از تاثیر منفی پدیده طلاق براعتماد به نفسش جلوگیری نموده و با فعالیت های هدفمند، ذهن خود را از مشغول شدن به افکار منفی باز دارد
ملکیا بهزادی، ماهنامه سپیده دانایی، شماره 49