آرامیس مشاور




راه حل مشکلات بازگشت به خانه پدری پس از طلاق

استقلال و خودمختاری
یکی از شدیدترین فشارهای روانی افراد طلاق گرفته، به ویژه زنان مطلقه، این است که چگونه پس از بازگشت به خانه پدری، استقلال خود را حفظ کنند. استقلال طلبی، نهالی است که بذر آن در دوران جنینی ریشه می دواند، در نوجوانی به بالندگی آشکاری میر سد و سرانجام با ازدواج به بار می نشیند. روان شناسان ، خودمختاری را به عنوان صفتی کامل تر و جامع تر برآیند سه نوع استقلال می دانند: 1- استقلال عاطفی، 2- استقلال رفتاری؛ 3- استقلال ارزشی (استرنبرگ 2000)،

برای درک بهتر این مفاهیم بهتر است نگاهی گذرا به تحول استقلال طلبی در دوره نوجوانی بیندازیم، نوجوان با آنکه به پدر و مادر خود علاقه دارد، اما دیگر مانند زمان کودکی:
- با ناراحتی های آنها، به شدت به هم نمی ریزد و آشفته نمی شود.
- آنها را منبع همه دانایی ها و توانایی ها نمی بیند؛
- تمام سرمایه گذاری های عاطفی خود را بر روی آنها متمرکز نمی کند، بلکه به افرادی خارج از نظام خانواده دل می بندد و غم ها و شادی هایش را با آنها در میان می گذارد.
این استقلال هیجانی در سال های بعد، زمینه دلبستگی عاطفی به فردی از جنس مخالف را برای ازدواج و تشکیل خانواده فراهم می سازند.
گرفتن تصمیم هایی غیر از آنچه پدر و مادر می خواهند ، تاثیر پذیری از دوستان و دیگر افراد مورد قبول و گذراندن اوقات فراغت با غیر اعضاء خانواده، نشان از استقلال رفتاری نوجوان دارند.
زیرسوال بردن بعضی باورهای سیاسی و مذهبی والدین و تغییر دادن ظاهر و پوشش خود، برخلاف میل آنها، نمودهایی از استقلال ارزشی هستند. همه اینها افق گسترده زیبا و امیدوار کننده ای را در چشم انداز بزرگ ترهای آگاه و دلسوز قرار می دهد که در آینده نزدیک با جوانی برومند ، شاداب و مسئول روبه رو خواهند شد.
دقت در تصمیم گیری، مشورت کردن به موقع، برقراری رابطه خوب و سازنده با اطرافیان ، رفع نیازهای خود و پیگیری کردن کارهای شخصی و نیز پیذرفتن استقلال مثبت و راستین هستند. به عکس، تندخویی، نافرمانی و سرکشی، سکوت و قهر طولانی ، هنجارشکنی های اخلاقی و اجتماعی ثابت می کنند میل طبیعی به استقلال ، به بیراهه های پر آسیبی کشیده شده و حالت منفی و کاذبی پیدا کرده است. «دارایی و توانایی» عوامل استقلال مثبت و افزاینده آن و «ناداری و ناتوانی» علت های استقلال منفی و کاهش دهنده آن هستند.
اگر فردی ، گروهی و کشوری فقیر، ضعیف، سست و خسته باشد، یا به استقلال واقعی نمی رسند و یا با ادعاهای تو خالی ، سرکشی و ستمگری ، کاریکاتوری از خودمختاری را به نمایش می گذارد.

بدتر از جنگ زدگان
در زندگی به ویژه در ازدواج که تبلور خودمختاری و نقطه اوج استقلال است، سلامت جسمی، بهداشت روانی، آگاهی و دانایی، برخورداری از مهارت های اجتماعی و ارتباطی، اعتبار اجتماعی، شغل مناسب ، امکانات مالی و اقتصادی و معنویت و دینداری مهم ترین دارائی ها و و توانایی هستند که دختر و پسر جوان را از دلبستگی به خانواده پدری دور می کند و او را برای زندگی مشترک آماده می سازد . فردی که بعد از ازدواج با چنین سرمایه هایی خانواده خود را اداره کرده و با هویت جدید همسری یکی از پایه های مهم آن بوده است، بعد از طلاق به جایی باز می گردد که با صاحبان اصلی آن گستره استقلال او را تنگ و کوچک می سازند.
او جنگ زده ای می ماند که از منزل وسیع خود آواره شده و با رها کردن وسایل و امکانات فراوان اینک در اتاقی کوچک جای گرفته است. رنج آور تر اینکه برخلاف جنگ زده بی خانمان که جغرافیای منزلش محدود شده است، احساس می کند از بسیاری حقوق و آزادی های شخصی محرومش کرده اند. رفت و آمدش به خانه پدری ، ساعت خواب و بیداری اش ، زمان غذا خوردنش و تماس هی تلفنی و حضوری اش باید با اطلاع و رضایت والدین باشد. دیگر نمی تواند تنها در اتاقش بنشیند و با گریه کردن خود را تسلی دهد.

واکنش های ناکارامد
در سیر تحول انسان، استقلال فرایندی تدریجی و رو به پیشرفت است که زمینه های رشد اجتماعی، پختگی فکری و عاطفی و دستیابی کودک به موقعیت های سازنده زندگی را فراهم می سازد و او را مرحله مرحله به بلندای تعالی و خودشکوفایی می رساند. حال اگر جوانی را که با ازدواج به درجه بالایی از توانمندی و مسئولیت پذیری رسیده است، واداریم به عقب بازگردد، کاری خلاف رشد طبیعی او انجام داده ایم. در چنین حالتی، او در برابر این فشارها و اجبارها ، سه واکنش منفی نشان می دهد:
1- سخن و سفارش بزرگ ترها را نمی پذیرد و برای کسب استقلال از دست رفته تندخویی، بی احترامی و ناسازگاری را پیشه خود می سازد. در نتیجه محیط خانه – که ابر تیره غمبار جدایی فرزند بر ان سایه افکنده است – کانون نامهربانی و حرمت شکنی می شود و همه افراد آن در معرض آسیب های جدی جسمی و روانی قرار می گیرند.
2- به ظاهر مطیع والدین می شود، ولی پنهان از چشم آنها از روی خشم و عناد، ارزش های خانوادگی را زیر پا می گذارد و با هنجار شکنی اخلاقی، به بیراهه های کژرفتاری گام می نهد؛ بیراهه هایی که سرانجام او را به منجلاب ناپاکی و بی دینی می کشاند.
3- آرام آرام، گل های عطرآگین استعدادها و توانایی هایش می خشکد و همچون بیماران روان پریش ، به پایین ترین سطح وابستگی و ناپختگی هیجانی، شناختی و رفتاری تنزل می کند.
برای جلوگیری از این پیامدهای منفی و زیان آور و بازیابی استقلال مثبت، درک و رعایت نکات زیر اهمیت بسزایی دارند.

تنها زندگی کردن چاره کار نیست
درست است کسی که تنها زندگی می کند، خواه ناخواه برای رفع نیازهای خود تلاش می کند و بدون هیچ ندعی و مانعی خواسته هایش را جامه عمل می پوشاند ، اما نباید فراموش کرد که این استقلال تنها در بعد رفتاری است؛ در صورتی که تصمیم گیری های درست، تعیین ارزش های متعالی، دوری از وابستگی عاطفی و بازدارنده و توانایی برقراری روابط اجتماعی سالم و سازنده ابعاد مهم تر آن هستند که با تعامل نزدیک با اطرافیان تقویت می شود. ثانیاً فرد طلاق گرفته؛ به ویژه زن جوان نه از جنبه روانی و شخصیتی می تواند برای درازمدت بدون خانواده زندگی کنند و نه از لحاظ اجتماعی و آینده نگری این کار به مصلحت اوست. توضیح اینکه ما برخلاف جوامع غربی که فرهنگی فردمدارانه دارند، جامعه ای با فرهنگ خانواده محور هستیم. دکتر مروان دُوَیری ، در کتاب روان – درمانی و مشاوره با مسلمان (2006 ترجمه براتی، 1389، انتشارات رشد) می نویسد: جوامع سنتی ، مسلمانانی را پدید آورده اند که مطیع اراده گروهی اند. در چنین نظامی فردیت تشویق نمی شود... (ص30)
اقتدارگرایی خانواده در سلسله مراتب جنسیتی قابل مشاهده است که مطابق آن مردان و اعضای مُسن تر خانواده بر زنان و جوانان برتری و تفوق دارند. (ص39) در یک جامعه جمع گرا، افراد برای زنده ماندن و بقاء به خانواده هایشان وابسته اند و انسجام، اقتصاد، جایگاه و آبرو و اعتبار خانوادگی هم به نوبه خود به موفقیت های افراد وابستگی دارد ... انتخاب های افراد در زندگی اموری جمعی اند و تقریباً همه تصمیم های مهم زندگی در اختیار جمع است. تصمیمات مربوز به طرز پوشش ، فعالیت های اجتماعی، کار و حرفه، ازدواج و نحوه تربیت فرزند، دریافت و چارچوب خانواده و نحوه تربیت فرزند، دربافت و چارچوب خانواده اتخاذ می شود و افراد فقط تاثیری حاشیه ای در این امور دارند (ص52-53).
خانواده برای مسلمان یک واحد اجتماعی و اقتصادی است که اعضای آن علاوه بر حمایت های اقتصادی ، از حمایت های هیجانی و اجتماعی هم برخوردار می شوند. افراد نمی توانند به راحتی به استقلال برسند، چرا که تلاش جهت استقلال و جدایی ، مستلزم یافتن راه ها و روش هایی برای بقاء از طریق اتکای صرف به منابع شخصی است.
سلامت روانی زنان مسلمان ، با قضاوت های اجتماعی جامعه ای که در آن زندگی می کنند ارتباط دارد. این موضوع یکی دیگر از منابع عمده فشاری است که زنان گرفتار آن هستند (ص184). دکتر حلیم برکات نیز در فصل هشتم کتاب «جامعه عرب در قرن بیستم» تاکید می کند که جامعه مسلمانان ، جامعه ای خانوادگی است که افراد آن، هم به خاطر سفارش اولیای دین در مهرورزی ، احترام و همدردی با پدر و مادر و حمایت از آنها و هم به دلیل ریشه های عمیق فرهنگی، با خانواده خود پیوندی استوار دارند. این میثاق مقدس باعث می شود اگر فرزندان بدون رضایت پدر و مادر از آنها جدا شوند، احساس گناه شدیدی در انها به وجود آید. از این رو نمی توان شیوه زندگی زنان مطلقه در غرب را به زنان شرقی و مسلمان توصیه و تجویز کرد . برای نمونه، کتاب «جدایی سالم» نوشته پائولاهال (ترجمه شهلا انتظاریان 1389) نه تنها هیچ اشاره ای به مشکلات جدا شدن از والدینی نمی کند، بلکه به اندازه سفارش به دوستی و ارتباط موثر با همسر سابق و دوستان او چیزی درباره تماس با پدر و مادر و سایر اعضای خانواده نمی گوید.
غیر از این وابستگی دیرپای فرهنگی که به خانواده به قول دُوَیری، جزو سازه های شخصیتی مسلمانان شده است . زندگی کردن تنهای یک جوان در نظر بسیاری از مردم امری چندان پذیرفتنی و پسندیده نیست؛ به خصوص اگر زن جوان و مطلقه ای جدا از پدر و مادر یا بستگان نزدیک خود به سربرد، این بدبینی به وجود می آید که او از آزادی و تنهایی خود سوء استفاده می کند. از این رو تنها زیستن علاوه بر اینکه امنیت اجتماعی زن جوان را به خطر می اندازد، پیشینه ای منفی برایش به جای می گذارد که اعتماد به پاکی و شایستگی اش را از بین می برد و احتمال ازدواج سالم و موفقیت آمیز او را کاهش می دهد.

با دیگران زندگی کردن مانع استقلال نیست
اگر از شما بپرسند آیا کسی که خانه ای وسیع ، با اتاق های متعدد و امکانات فراوان دارد بیشتر مستقل است یا فردی که در خانه ای مشترک، در یک اتاق کوچک با وسایلی اندک زندگی می کند؟ با اطمینان می توان گفت پاسخ شما این است که میزان استقلال ربطی به وسعت خانه یا منزل مسکونی ندارد.
در بعضی شهرها به خصوص شهرهای زیارتی و تجارتی مسافرخانه هایی وجود دارند که در اتاق های بزرگشان چند تخت برای خوابیدن و استراحت مسافران قرار دارد: مسافران با انکه از دستشویی، حمام، توالت و آشپزخانه واحدی استفاده می کنند و شب را کنار هم به صبح می رسانند، اما برنامه ها و کارهای متفاوت و مستقلی از یکدیگر دارند.
استقلال همراه و همزاد آزادی و اختیار است . آزادی در تصمیم گیری، انتخاب و عمل اگر جوانی استعدادها و توانایی های خود را بشناسد و برای شکوفایی آنها برنامه ریزی کند و پس از برنامه ریزی واقع بینانه ، انگیزه و توان ان را داشته باشد که برای عملی ساختن هدف ها و برنامه هایش گام بردارد، فردی است مستقل و رشد یافته. رسیدگی به سلامت جسمی افزایش تناسب و زیبای ظاهر و اندام، پیشرفت تحصیلی ، پیدا کردن شغل مناسب، کسب درامد از راه درست ، انجام منظم فعالیت های هنری و ورزشی ، شرکت در برنامه های علمی، دینی و فرهنگی ، مسافرت به سرزمین های دیدنی ، رفت و آمد با دوستان خوب، و ده ها کار دیگر می توانند جرو برنامه های مفید و سازنده زن و مرد جوان باشند. زندگی کردن در خانه پدری و جایی به وسعت یک اتاق یا حتی کوچک تر داشتن همچون ساکنان مسافرخانه های قدیم، چه مانع و مشکلی سر راه استقلال او پدید می آورد؟! آیا به راستی دایره آزادی در خانه همسری وسیع تر از خانه پدری بوده است؟
جوانان مجرد و طلاق گرفته می گویند ما برای تحقق آرزوهایمان به دو عامل نیاز داریم : ازادی و دارایی ، به این معنی که پدران و مادران بدگمانی محدودمان نکنند و با اطمینان خاطر دارایی و امکانات لازم را در اختیارمان بگذارند.
اعتماد سازی
پش مشکل اصلی محدودیت جا و مکان نیست، «اعتماد» است. به راستی هم که اعتماد سنگ بنای هر نوع رابطه سالم و همکاری سازنده است. برای دستیابی به این سرمایه بزرگ انسانی و اجتماعی راه های زیر پیشنهاد می شود:
1- صداقت و شفاف سازی
بزرگ ترها دلسوز نگرانند دختر جوانشان ، که از نظر عاطفی ضربه دردناکی خورده است، برای دوری از احساس تنهایی ، به دوستانی هوسران و یا مردانی فریبکار وابسته شود و از نظر روانی، اخلاقی و اجتماعی آسیب های و چاره ناپذیر ببیند.
برای اطمینان دادن به آنها که وجودشان آکنده از اضطراب و تردید است، ضروری است همه برنامه و رفتارهایتان روشن و شفاف باشد.
اینجا دو نکته را باید یادآوری کنیم:
اول اینکه صداقت با اعتماد مبادله می شود، هر چه با یک نفر بیشتر صادق باشیم، او بیشتر به ما اعتماد می کند.
دوم، ستون اعتماد آهسته آهسته قد می کشد، ولی یک باره فرو می ریزد.
یک دروغ، یک ناجوانمردی و فریبکاری، خرمن گمان نیکو را به باد می دهد. جز به راستی سخن نگوییم؛ هر چند به ضرر ما باشد؛ که پیامبر والایی ها (ص) فرموده است؛ نجات و رستگاری در راستی است.

2- ارتباط سازنده و موثر با اعضاء خانواده:
ارتباط ، گشودن درها و پنجره هایی است که هوای تازه محبت و اعتماد را به درون خانه صفا و دوستی می فرستد.
ارتباط که تعریف ساده آن «تبادل احساسات و اطلاعات» است، باعث می شود دو نفر عواطف خوشایند و ناخوشایند خودشان را درباره یکدیگر بیان و منتقل کنند. ارتباط یا کلامی است که یعنی گفت و گوی دوستانه و دو طرفه یا غیرکلامی که از طریق نزدیک شدن به هم ، تماس چشمی، لبخند و ... صورت می گیرد. سکوت، فاصله گرفتن فیزیکی ، گوش ندادن به طرف مقابل و قطع کردن کلام او اخلالگران ارتباطند. بی ارتباطی چه با سکوت باشد و چه با فاصله گرفتن از هم، سردی و سکون و بی مهری می آورد. دختر جوانی که به خانه پدری آمده است نباید ساعت ها در اتاق خود بنشیند و یا فقط با دوستانش صحبت کند . حضور در جمع خانواده ، چای و میوه خوردن با هم ، تماشای یک فیلم و بحث کردن درباره آن و مهم تر از همه گفت و گو؛ یعنی صحبت کردن ارام و سالم و دو طرفه با هم، شادی، آرامش، صمیمیت و اعتماد را به ارمغان می آورد.

3- مهرورزی و احترام به پدر و مادر :
دختر جوان مسلمان ، که به آموزهای قرآن و پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) باور دارد، می داند که خداوند بعد از اظهار بندگی کردن به درگاه خود به نیکویی کردن به والدین فرمان داده است. پیامبر بزرگوار (ص) فرموده است: پدر و مادر بهشت و جهنم تواند، یعنی از طریق رعایت حقوق این دو می توان یا رستگار شد و یا بدفرجام. مبادا که برخوردهای تند والدین دردمند و نگران خود را با بی احترامی پاسخ دهید که اگر چنین شود، خویشتن را از رحمت خداوند دور ساخته اید.

4- دینداری و معنویت: ایمان به خداوند زلال گوارای آرامش را در جان آدمی جاری می سازد و زنگار تیره دلی و ناامیدی را از آیینه وجودش می زداید. دین سرچشمه هدفداری، شادمانی و خوش بینی است. مومنان راستین با اعتقادی که به وعده های الهی دارند در برابر توفان حوادث مقاومت می کنند و کشتی حیات خود را به ساحل امن و رستگاری می رسانند. عمل به احکام دینی یعنی انجام واجبات و دوری از حرام ها، تبلور دینداری و نشانه اشکار تقید مذهبی ، ایمان در بُعد فردی امنیت آور و در بعد اجتماعی اعتمادبرانگیز است.
پدر و مادر که دختر خوب را بارها در نمازها و نیایش با خداوند دیده اند و به این اطمینان رسیده اند که به خاطر اعتقاد قلبی به پروردگار و جلب خشنودی او و نه ترس از بندگان ناتوان و یا تایید دوستان، نسبت به پوشش و آرایش خود حساس است، از تماس صمیمانه و بیرون از چارچوب رسمی ، با جنس مخالف دوری می کند و از مجلس ها و محفل هایی که معصیت و نافرمانی خداوند در آنها می شود، با تمام وجود به او افتخار می کنند و همه اطمینان و امکانات خود را پایش می ریزند.

دکتر محمود گلزاری، روان شناس