آرامیس مشاور




دوره های نوجوانی

سه بخش شدن دوران نوجوانی به: آغازین ، میانی، پایانی بررسی آن را آسان تر می کند. دانش آموزان دوره های راهنمای و دبیرستان در این دوره ها قرار می گیرند. این دوره ها چندان پیوند نیرومندی با مرحله های بلوغ ندارند.
آغاز نوجوانی (11 تا 14 سالگی)
در این دوره دگرگونی های بزرگی پیش می آید . کودک ده ساله خوش و خندان، در یازده سالگی موجودی می شود اهل مجادله و کلنجار که خلقش یکنواخت و پایدار نیست؛ و هرازگاه به همان خلق و خوی خوش بازگشت می کند- به ویژه با والد همجنس خودش.

آگاهی نداشتن والدین از این گونه دگرگونی هایی که در سراسر دنیا برای همه کودکان پیش می آید ، آنان را شگفت زده و گرفتار دو دلی و نگرانی درباره شیوه رفتار با کودکان می کند. در این زمینه باید گفت والدین کم یا بیش درست رفتار می کنند؛ اگر چیزی ایراد دارد ، رفتار و احوال کودک است. با اینهمه کارهای فراوانی از دست والدین برمی آید.
نوجوان ها در این دوره خواستار استقلال و خودگردانی ها می شوند که آمادگی آنها را ندارند؛ و کج خلقی ها و یکدندگی هایی پیدا می کنند سخت تر از انچه در دو سالگی داشتند . نوجوان در گرما گرم این آشفتگی ها به این فکر می افتد که والدینش را مردمانی نادان و ناآگاه بپندارد و از بودن در کنار آنان ناخرسند و ناخشنود باشد.
دخترها دلشان می خواهد در گروه کوچک دوستان و نزدیک خود باشند؛ گاهی هم تنها یک دوست دارند که از او جدا نمی شوند. معمولاً یک گروه بزرگتر همدرس و همکلاس هم وجود دارد. بیشتر پسرها دلشان یک دوست بسیار نزدیک می خواهد و همراه با آن می خواهند جزو گروه بزرگتر همدرس ها و همکلاس ها باشند. این دوستان و رفقای نزدیک فقط برای داشتن پیوندهای رفاقت و دوستی نیست بلکه همگام با دور و دورتر شدن از بزرگسالان ناهمساز (خانواده) ، نوعی هویت جویی نیز به شمار می رود.
دایره گرایش به همانند بودن با دوستان می تواند چندان گسترده شود که به دنباله روی افراطی از آرایش مو و پوشاک و پسند موسیقی بیانجامد. این همان ذهنیت مدگرایی است که گاه با تندروی بسیار همراه می شود. در چشم نوجوان هر کس از مدگرایان نباشد، به کلی کارش خراب و دورانداختنی است – حتی پدر و مادر. دیدگاه و افکار دیگرانی که همفکر و هم راه با مدگرایان نیستند پشیزی هم ارزش ندارد و برچسب زدن به آنان بسیار رواج دارد. گوناگونی برچسب های نوجوان ها برای کسانی که همانند خودشان نباشند شگفت آور است.
کارهای خطرناک و نسنجیده نوجوان ها در همین دوره آغاز می شود – یعنی اینکه دست به کارهایی می زنند که خودشان می دانند دور از خرد و نادرست است. مشروب و سیگار گیرایی فراوان پیدا می کند، همچنین مصرف مواد مخدر به اصطلاح «تفریحی» بسیار خواستنی می شود. رویه مرفته در این دوران همه چیزهای ممنوع بدون توجه به خطراتش ، پر از جاذبه و گیرایی است.
نوجوان ها در ارزش ها و قوانین و مقررات خانه و مدرسه و فراتر از آنها نیز، تردید می کنند و حد و مرزها را بسیار بیشتر از آنچه عقل سلیم گاهی روا می دارد زیر پا می گذارند. عقل سلیم نزد آنان جا و بهایی ندارد و به ندرت توصیه ها و نصایح را می پذیرند یا به آنها عمل می کنند. با اینهمه هرگونه توجه بزرگترها بهتر از بی اعتنایی و بی توجهی است – حتی اگر موجب رنج و عذاب باشد.
این گونه رفتارها را خود تخریبی نامیده اند؛ گویی بسیاری از نوجوانان به آنها خو می کنند و در حالی که می دانند برخی رفتارها پیامدهای دردناک و پررنج دارد باز هم به آنها دست می زنند؛ با اینکه می دانند سر به سرگذاشتن با کسی که خشمگین است شخص را به هدفش نمی رساند باز هم از این کار خوددرای نمی کنند.
در همین دوره است که توانمندترین دانش آموزان رفته رفته از ناتوان ترین و کم توان ترین آنان بیشتر فاصله می گیرند. توانمندها در می یابند که مغزشان به دوران شکوفای بازدهی نزدیک شده حال آنکه ناتوان ها رو به ناامیدی و درماندگی می روند. شماری از این دسته نوجوان ها متوجه می شوند تنها موفقیتی که دستشان به ان می رسد این است که «انگشت نما» بشوند. بنابراین همه تلاششان را بر سر این کار می گذراند و اغلب هم به آن دست پیدا می کنند!
در پیرامون چهارده سالگی بیشتر دخترها و پسرها به این خیال می افتند که بزرگسال کاملی شده اند و خواستار آزادی هایی می شوند که بزرگترها از آنها برخوردارند. در برابر ناکامی در این زمینه، گاهی واکنش سخت و خشنی نشان می دهند. درباره شیوه حل و فصل تفاوت های میان آدم ها، آنان بیشتر به رویاها و خیالبافی های داستان های سینمایی سطحی که اسان پنداری را رواج می دهد، می چسبند نه راه و روش مهاتماگاندی.
شیوه های فکری نوجوان منحصر به تجربه های خودش و در نتیجه محدود و کم دامنه است. داوری درباره همه چیز، دارای فقط دو حالت «درست یا نادرست» است – و ناگفته پیداست که از دید نوجوان چه کسی درست و راست است؛ زندگی پر از بده –بستان است و همه می دانیم چه کسی گیرنده است! هر ایرادی پیدا شود باید کسی را سرزنش و نکوهش کرد - بنابراین اینجا نیز ناگفته پیداست که سرزنش ها متوجه چه کسی نمی تواند باشد!

دوره میانی نوجوانی (15 تا 16 سالگی)
بیشتر نوجوان ها در این دوره، دنیای جنسی و گیرایی جنس دیگر را کشف می کنند. هر چند رفاقت با همجنس ها ادامه دارد اما یک دوست بسیار نزدیک جنس دیگر هم در میان می آید. گهگاه نوجوان هر روز دوست تازه ای بر می گزیند؛ در مواردی نیز پیوند درازمدت و «ابدی» بسته می شود . در این دوره چه بسیار دل های نوجوان که می شکند – و این شکستن برای آنها بسیار ناگوار و تلخ است .
اما این گرایش ها از پختگی هیجانی برخوردار نیست؛ و رفاقت و صمیمیت با جنسیت اشتباه گرفته می شود . آنان کشش و گرایش بین زوج ها را می بینند اما بیشتر بر این گمان هستند که وقتی پیوند جنسی به وجود بیاید رفاقت و صمیمیت به دنبالش ایجاد می شود. برنامه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی و ترانه های مردمی و همانند انها که به پیوند جنسی رنگ و لعاب های گوناگون می زنند تا بهره های خود را از آن بگیرند، این گمان ها را پیچیده و پیچیده تر می کنند.
در این دوره ارتباط نوجوان با برادر/خواهر کوچکترش به هم می ریزد و فضای تازه ای پیدا می کند. این ماجرا به ویژه میان خواهرها به صورت جدال و ستیز ، فضای خانه را فرا می گیرد . برخورد و تعارض با والد همجنس نیز در این دوره پیدا می شود. دوستی های مبتنی بر زمینه های مشترک در همین دوره پا می گیرد و همگام با آن، دوستی های پیشین و قدیمی رو به فراموشی می رود.
مهارت ها و توانمندی های تفکر نوجوانان رو به رشد هستند و متوجه علت و اسباب امور می شوند. شور و شوق دینی نیرومندی پیدا می شود، یا دلبستگی به گیاهخواری و گیاهخواری افراطی و چیزهایی از این قبیل. بسیاری از آنان از ذهنیت عام و رایج دور می شوند و درباره چیزهای بنیادی به شک و تردید می افتند. رفته و رفته متوجه می شوند که متفاوت بودن، به خودی خود چیز ناشایست و بدی نمی تواند باشد بلکه بین سیاه و سفید سال های قبل شان ، موارد و گونه های خاکستری هم وجود دارد.
در سوی دیگر رشد و پیشرفت مهارت های تفکر نوجوانان ، تردید باریک بینانه درباره موازین و باورهای والدین قرار می گیرد. این توانمندی ، نوجوانان را در موقعیت برتر می گذارد و برای والدین تلاش و خستگی به بار می آورد . یکی از نمونه ها، میزان خواب ده شب تا هفت صبح در روزهای کاری هفته است. نوجوان با این منطق که «خودم درباره خودم برنامه می ریزیم، بنابراین دیرتر می خوابم ، دیرتر بیدار میشوم و صبحانه نخورده مدرسه می روم» به میدان می آید. ماجرای رابطه های جنسی نیز از زمینه های بسیار دشوار می شود. در جای که والدین و دیگر بزرگسالان بر «کنترل و مهار» پا می فشارند ، فرهنگ عامه وارونۀ آن را فریاد می کند.
این دوران در زمینه تحصیل نیز سرنوشت ساز است. نوجوانانی که می خواهند به جایی برسند ، عزمشان را جزم می کنند و درس و مدرسه را مرکز و مدار تلاش قرار می دهند. برخی نوجوان ها که در این زمینه که چندان امیدی ندارند یا نتایج امیدبخشی به دست نیاورده اند ممکن است به کلی امید از کف بدهند و دست از تحصیل بشویند. رویهمرفته بیشتر نوجوان ها که در زمینه درس، وضع بینابین و متوسطی دارند نمی دانند با چه راه و روشی پیش بروند تا در تحصیل و مدرسه، شرایط بهتری پیدا کنند بنابراین لنگان لنگان در همین دامنه گام برمی دارند.
به این ترتیب در این زمینه نیز نوجوان ها با تنش فراوان روبه رو هستند. بیشتر آنان متوجه می شوند که سال های دبیرستان ، بر پیشرفت هایی که در زندگی خواهند داشت تاثیر فراوان دارد. این فشار روانی هم بر دوششان می افتد که آیا روی توانایی ها و خواسته های خودشان بنا کنند، یا پیشنهادهای پدر/مادر را در پیش بگیرند. بسیاری از آنان وقتی نمره ها و بازدهی درس خواندنشان چنانکه باید و شاید نیست، نگران چشم انداز زندگی عادی و معمولی خود در آینده می شوند.
دلمشغولی جهت گزینی و رسیدن به هویت جنسی مناسب هم می تواند در این دوران، نوجوان را دستخوش نگرانی کند.
در موارد انگشت شمار ، برخی نوجوانان امیدهایشان را از دست می دهند و هیچ چشم انداز مثبتی نمی بینند. چنانچه شکست در مدرسه و در زمینه های اجتماعی ، برای نوجوان عادی شود آنگاه پشتوانه امیدبخشی برای او نمی ماند و این خود روزگاری غم انگیز و خطر بار را رقم می زند.

دوره پایانی نوجوانی (17 تا 20 سالگی)
جسم نوجوان ها و رفتارشان در این دوره بزرگسالانه تر می شود. پدر / مادرشان را بیشتر می شناسند و در می یابند و رابطه شان با همسالان و بزرگترها بخردتر و هشیارانه تر است. با اینهمه هنوز برای دستیابی به الگوهای فکری استوار کمی زمان باید بگذرد؛ در واقع اندک زمانی باید بگذرد.
بزرگترین خطری که نوجوان های این دوره گرفتارش می شوند، بی پروایی و اهل خطر بودنشان است. به این معنی که نوجوان این دوره هنوز ممکن است گرفتار مشروبات الکی و مواد مخدر بشود و سلامتش در خطر بیفتد . از آن بدتر و هلاکت بارتر، ویرانگری های ماشین و موتور سیکلت سواری در میان نوجوانان است. باید به سازمان های بیمه گر حق داد! رانندگان جوان برای خودشان و دیگران خطر سازترین آدم ها در خیابان ها و جاده ها هستند. در پایان این دوره ، چشم انداز بزرگسالی را می توان آشکارا دید.

کتاب راهنمای رفتار با نوجوانان، ترجمه نیسان گاهان