آرامیس مشاور




ترسانیدن کودکان توسط والدین، چه اثری روی آنها می گذارد.

می گم لولو بیاد!
همیشه صحبت از ترس های ناشناخته و مبهم و یا شرطی و الگویی و نیز ترس های مرضی است، که به ویژه در سال های اولبه، والدین و اطرافیان کودک را نگران می کند. اما اینکه والدین کودکان را بترسانند، مسلماً دلایل دیگری دارد.

معمولاً والدینی که شایستگی های ضعیف تری در شیوه های فرزندپروری دارند، به این مکانیسم متوسل می شوند، زیرا خود از توانایی لازم برای کنترل و مهار رفتارهای کودک بی بهره اند و از راه های کلامی، غیرکلامی و ابزاری برای به اطاعت کشانیدن کودکان و وادار کردن آنها به قبول کار دلخواه خود استفاده می کنند. معمولاً خانواده های مستبد که از شیوه های یک سویه و سلیقه ای خود برای ارتباط با کودکان بهره می برند، از عمل ترسانیدن فرزندان خود استفاده می کنند. رابطه آنها از نوع رئیس با مرئوس و یا بالا به پایین است.آنها تاب تحمل نپذیرفتن و اطاعت نکردن کودکان خود را ندارند. ناآگاهی و بی تجربگی در امر تربیت صحیح ، راه را برای ترسانیدن کودکانشان فراهم می آورد، به ویژه چون توانایی مقابله صحیح را ندارند، از راه رعب و وحشت کودکان را به اطاعت از خود وا می دارند. تاثیر این اعمال مسلماً بسیار ناخوشایند است. اگر چه ممکن است در کوتاه مدت در توقف رفتار ناشایست فرزندانشان تاثیر گذار باشد، ولی در بلند مدت زیان بار خواهد بود . زیرا علاوه بر اینکه اثری تا حدودی ماندگار بر روان کودکان خواهد داشت، الگوی نامناسبی را برای ارتباط میان والدین و فرزندان باقی خواهد گذارد. ترسانیدن فرزندان به هر دلیل از طریق والدین و به هر شیوه ای که صورت گیرد، خواه به صورت کلامی که او را از عامل قدرت ، عامل ناشناخته ، تاریکی و تهدید و یا ابزاری مانند زدن و مواردی از این دست باشد، هر چه زودتر باید متوقف شود و آرامش جای تهدید و وحشت حاصل از این رفتار والدین را بگیرد.

ترسانیدن کودکان چه اثری در زندگی کودکان در بزرگسالی آنها دارد؟
خاطره ناخوشایند برخورد نامناسب مادر یا پدر و اطرافیان همیشه عاملی سرنوشت ساز در آینده کودک است. از آنجا که ترسانیدن کودک به هر دلیل نمی تواند روشی عادلانه در ارتباط با کودکان خردسال باشد، در بزرگسالی می تواند به بی اعتمادی ارتباط باعامل ایجاد ترس یعنی والدین بینجامد. ارتباط ترسناک راه را بر سلامت روحی و روانی کودک می بندد و ایجاد ناامنی می کند. ترس از عامل قدرت، علاوه بر بی اعتمادی ، رابطه نادرست میان والدین و کودکان را پدید می آورد و موجب می شود تا کودکان این راه ناصواب را نیز در برخورد با دیگران به کار گیرند. کاهش اعتماد بنفس و خودپنداره منفی و شکاف ارتباطی ، از دیگر تاثیرات این نوع ارتباط خواهد بود، زیرا این کودکان همیشه به ارتباطات مثبت ، توام با مهربانی و آرامش نیاز دارند و به ویژه محیط ترسناک ، انسان های ترسناک، رفتارهای تهدیدآمیز و خشن و ایجاد رعب و وحشت همچون سم مهلکی در طریق ارتباط با انهاست. رنگاره های عاطفی حاصل از این نوع ارتباط ناامن میان کودک و والدین، سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر خواهد انداخت و موانعی را در راه شادی و موفقیت شان پدید خواهد آورد . انسان هایی که دچار ترس می شوند، اغلب خجالتی و کم رو هستند، قدرت تصمیم گیری ضعیفی دارند، دوستی های پایداری ندارند و همیشه در برخورد با مسائل مختلف احساس ناامنی می کنند و نمی توانند چندان مستقل باشند. عامل ترس همیشه مانند سایه انها را دنبال می کند، به طوری که در موقعیت های روزمره زندگی از ترس های مبهم و دلهره و اضطراب رنج می برند.

ترس از چه زمانی به اختلال تبدیل می شود؟
هر رفتار چنانچه از دو ویژگی تداوم و شدت برخوردار شود، مسلماً از وجه سلامت خارج خواهد شد و با درجات مختلف به اختلال مبدل می شود. بنابراین اگر والدین کودکانشان را به انحاء مختلف بترسانند و هر بار نیز روش خود را شدت بخشند، برای مثال، اگر در ابتدا از کلمات تهدید آمیز استفاده کردند و حال آنها را کتک می زنند و از انباری و سیاهچال می ترسانند و یا از قدرت پدر و برادر بزرگ تر برای پذیرش و به اطاعت درآوردن او استفاده می کنند و مرتباً کودک در خوف واکنش ناخوشایند دیگران به سر می برد، مسلماً اختلالات رفتاری و روانی پیدا خواهد کرد. بنابراین ، ترس زمانی به اختلال تبدیل می شود که رفتار ترس آور شکل حاد و بحرانی پیدا می کند و خواب و خوراک و آرامش کودک را برهم می زند؛ به طوری که از ترس دیگر نمی تواند شاد باشد، به راحتی زندگی کند و احساس امنیت نمی کند. ترس بر هه جوانب وجودی او سایه افکنده است. آنگاه است که ترس حالت مرضی پیدا می کند.

دکتر فرخنده مفیدی، روان شناس