آرامیس مشاور




جولیان راتر (Julian Rotter) اعتماد کنی، مورد اعتماد واقع می شوی!

آشنایی با جولیان راتر روان شناسی که به دنبال فرمول پیش بینی رفتار آدمی است.
جولیان راتر هم مانند بسیاری از جوانان امروز، آرزوی پولدار شدن داشت. این آرزو البته از زمانی که کودک بود در او تقویت شد؛ زمانی که رکود اقتصادی حاکم بر آمریکا باعث به هم ریختن تجارت پدرش در زمینه نوشت افزار شد وضعیت بد اقتصادی در دوران کودکی باعث شد زمانی که می خواست وارد دانشگاه شود بیش از این که به فکر ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه اش باشد ، به فکر تحصیل در رشته ای باشد که بتواند با ان پول در بیاورد.

در نتیجه ابتدا وارد رشته شیمی شد. اما در همان دوره کودکی و بعد از به هم ریختن اوضاع اقتصادی ، به غیر از علاقه به پولدار شدن، علاقه ای دیگر نیز در او شکل گرفت؛ علاقه به تاثیر محیط و بی عدالتی های اقتصادی برافراد. شاید همین موضوع نیز باعث شد در زمان فارغ التحصیلی واحدهایی که او در روان شناسی گذراند. بیش از واحدهایی باشد که در شیمی گذرانده بود. بعد از دوره کارشناسی راتر دیگر تکلیفش با خودش روشن شده بود، سودای پول درآوردن را کنار گذاشت و به دنبال روان شناسی و موضوع مورد علاقه اش یعنی تاثیر محیط بر افراد رفت.
جولیان راتر در 1916 در بروکلین نیویورک به دنیا آمد. پسر سوم خانواده ای مهاجر بود. در طول تحصیل در مدرسه ، کتابخوانی حریص بود، سال سوم دبیرستان برای اولین بار با نوشته های ادلر و فروید آشنا شد و همین علاقه در روان شناسی را در او زنده کرد. سپس به کالج بروکلین رفت . در این زمان فرصت یافت به سخنرانی های ادلر در دانشگاه لامگ آیلند گوش کند و علاوه بر آن در جلساتی که در خانه آدلر نیز تشکیل میشد، شرکت کند. یکی دیگر از موضوعاتی که روی تصمیم او برای آینده تاثیر گذاشت دو نفر از اساتیدش در بروکلین بودند؛ وود و سالمون اش. وود با سخنرانی درباره روش علمی او را تحت تاثیر قرار داد و اش با صحبت درباره مباحثات بین روش روان شناسی گشتالت و دیدگاهی که ثراندایک از آن طرفداری می کرد.
بعد از اتمام کارشناسی به دانشگاه آیوا رفت و آنجا در کلاس های کورت لوین – صاحب نطریه میدانی در روان شناسی – شرکت کرد.
کارشناسی ارشد خود را در روان شناسی بالینی را از همین دانشگاه دریافت کرد و سپس عازم دانشگاه ایندیانا شد تا در مقطع دکتری ادامه تحصیل دهد. راتر جزء اولین فارغ التحصیلان روان شناسی بالینی در آمریکا بود.
در طول جنگ جهانی دوم راتر مدتی در ارتش مشغول به کار بود. بعد از آن به دانشگاه اوهایو رفت. در این زمان والتر میشل دانشجوی او در دانشگاه بود. اما طی آن سال ها و در پی جنگ سرد بین و شوروی، جنبش مک کارتیسم در امریکا شکل گرفت که طی آن به افراد بدون وجود سند و دلیل معتبر، اتهام کمونیستی بودن وارد می شد و فرد از کار اخراج یا تحت فشار قرار می گرفت. دانشگاه اوهایو یکی از آن مکان هایی بود که جو مک کارتیسم در آن شدت گرفته بود و همین موضوع باعث شد راتر ترجیح دهد از این دانشگاه خارج و به کانکتیکات برود و تا زمان بازنشستگی در همین دانشگاه بماند.
در زمانی که راتر دوره روان شناسی بالینی خود را می گذراند، برنامه تحصیلی این گروه از دانشجویان به این صورت بود که باید دوره انترنی خود را در بیمارستان ها و تحت نظر روان پزشکان می گذراندند. اما راتر یکی از اولین افراد معتقد به این موضوع بود که روان شناسان نباید زیر نظر روان پزشکان آموزش و تحت نظر آنها کار کنند؛ عقیده ای که هنوز هم طرفداران سرسخت خود را دارد.
در طول دوره انترنی خود با کلارابارنس آشنا شد. در نهایت زمانی که سی و پنج ساله بود دکتری خود را دریافت و در همین کلارابارنس ازدواج کرد. همسر او در سال 1986 درگذشت . راتر دو فرزند دارد؛ یک دختر به نام جین و پسری به نام ریچارد که او نیز چند سال پیش درگذشت. او این روزها 96 سال دارد.
به دنبال فرمول اختصاصی
راتر علاقه خاصی به پیش بینی رفتار انسان ها دارد. فرمولی که او برای این کار در نظر گرفته ، در ظاهر به معادله های مورد استفاده در ریاضی بیشتر شبیه است تا فرمولی که بخواهد درباره موجود پیچیده ای به نام انسان کاربرد داشته باشد. البته واقعیت این است که این فرمول بیش از این که برای پیش بینی رفتارها کاربرد داشته باشد برای جمع بندی نظریه راتر و داشتن دیدگاهی مشخص می تواند مورد استفاده باشد.
راتر علاقه خاصی به پیش بینی رفتار افراد دارد و یکی از مفاهیمی که او برای این موضوع استفاده می کند، انتظارات کلی هستند . راتر می گوید: یکی از مواردی که در پیش بینی به ما کمک می کند آگاهی از انتظارات افراد در موقعیت های مختلف است. او از اصطلاح انتظار کلی استفاده می کند و می گوید: هر فردی پیش از اقدام به عمل، گزینه های در پیش رویش را با توجه به انتظاراتی که دارد مورد ارزیابی قرار می دهد. دو مورد از انتظارات کلی که در نظریه راتر شناخته شده تر هستند، منبع کنترل و اعتماد بین فردی است. اما منظور او از این دو عبارت چیست؟

درونی یا بیرونی ؛ مسئله این است!
راتر می گوید افرادی که اعتقاد به منبع درونی کنترل دارند ، تصورشان این است که می تواند در موقعیت های گوناگون، یا تغییر رفتار موقعیت را کنترل و تعیین کننده پیامدها باشند . در مقابل افراد با منبع کنترل بیرونی تصور می کنند توانایی کمی در تعیین پیامدها دارند و آنها توسط نیروهایی خارج از کنترل آنها را مشخص می شوند. به عنوان مثال افراد با منبع کنترل درونی تصور می کند با تلاش می توانند نمره خوبی در امتحان بیاورند یا اگر در زمان رانندگی دقت داشته باشند، می توانند مانع تصادف رانندگی شوند.
در مقابل افراد با منبع کنترل بیرونی تصور می کنند نمره آنها در امتحان به عواملی چون سطح دشواری سوالات، شانس آنها، روحیه استاد و موردی نظیر این بستگی دارد و نه تلاش یا توانایی ذهنی خود آنها یا این که تصور می کنند بیش از دقت و توجه آنها در رانندگی این دقت بقیه راننده ها است که تعیین کننده امکان وقوع تصادف است. راتر برای ارزیابی این موضوع پرسشنامه ای ساخته که سال هاست در این حوزه مورد استفاده قرار می گیرد .
نکته مهمی که درباره این مفهوم وجود دارد این است که کسب نمره بالا در دو سر طیف ، یعنی منبع کنترل درونی قوی و بیرونی قوی، می توانند برای سلامت روان آسیب رسان باشند. توجه به این نکته از آن رو اهمیت دارد که بسیاری از افراد تصور می کنند داشتن منبع کنترل درونی قوی می تواند باعث تلاش بیشتر در زمینه های مختلف وکسب موفقیت بیشتر شود، اما پژوهش ها نشان داده است خود این عامل می تواند در کاهش خوش بینی نقش داشته باشد
وقتی اعتماد کنی
منظور راتر از اعتماد بین فردی این است که هر فردی ارزیابی ای از میزان اعتقادی که به گفتار و عمل دیگران می تواند داشته باشد، دارد. این اعتماد از آن رو از اهمیت بسیاری برخوردار است که بسیاری از تقویت هایی که ما در زندگی روزمره برای رفتارمان دریافت می کنیم به واسطه اطرافیان ما است.
اگر ما بتوانیم به آنها اعتماد و تصور کنیم آنها تقویت کننده برخی رفتارهای ما هستد، احتمال بیشتری دارد که برخی رفتارها را انجام دهیم. راتر برای سنجش این موضع پرسشنامه ای نیز دارد. با توجه به نتایج این پرسشنامه او می گوید افرادی که نمره بالایی در اعتماد بین فردی به دست می آورند، افرادی هستند که کمتر دروغ می گویند، بیشتر به حقوق دیگران احترام می گذارند، محبوب تر هستند و خودشان نیز افراد قابل اعتمادتری هستند.


نرگس عزیزی ، کارشناس ارشد مشاوره