آرامیس مشاور




والتر میشل (Walter Mischel) آزمایش اگر این شیرینی مارشمالو

گاهی یک آزمایش می تواند آغازی برای قدم های بزرگ تر و موثرتر اشد؛ والتر میشل طراح یکی از همین آزمایش هاست. آزمایش معروف او شیرینی مارشمالو و اثر معروفش کتاب درآمدی بر شخصیت حوزه تخصص اش روان شناسی شخصیت بوده است
والتر میشل Walter Mischel در فوریه 1930 در وین اتریش به دنیا آمد. او فرزند سوم خانواده بود و دو برادر بزرگ تر داشت. پدرش کارهای بازرگانی می کرد و زمانی که والتر میشل هشت ساله بود، بعد از اشغال وین توسط نازی ها، تصمیم به مهاجرت به آمریکا گرفت و با ورود به آمریکا آنها را در نیویورک ساکن شدند و والتر نیز سال های مدرسه خود را در همین شهر پشت سر گذراند.


بعد از اتمام دبیرستان میشل ابتدا تصمیم به ادامه تحصیل در رشته پزشکی داشت و دوره کارشناسی خود را با دروسی آغاز کرد که به او امکان ادامه در این رشته را می داد، اما بعد از مدتی تغییر مسیر داد و همه انرژی خود را بر روان شناسی بالینی متمرکز کرد. ابتدا کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در روان شناسی بالینی از سیتی کالج نیویورک دریافت کرد و سپس زمانی که 26 سال داشت دکترای خود را در دانشگاه اوهایو زیر نظر جورج کلی و جولین راتر به پایان رساند.

بعد از دریافت درجه دکترا در چندین دانشگاه آمریکا در دوره هایی فعالیت داشت اما بیشترین زمان را به صورت پیوسته در دانشگاه استنفورد به مدت بیست سال صرف کرده است، که البته معرف ترین پروژه پژوهشی او به نام آزمایش مارشمالو نیز در همین دانشگاه انجام شده است. اما فعالیت های علمی میشل محدود به این آزمایش نیست ، او در رابطه با شخصیت نیز نظریه خاص خود را دارد.
آیا ما قابل پیش بینی هستیم؟
غالب مردم و البته اکثر روان شناسان اعتقاد دارند هر فردی دارای چندین صفات پایدار است که با توجه به آنها امکان پیش بینی رفتار افراد وجود دارد. اما میشل و برخی همکاران او اعتقاد دارند داستان پیش بینی پذیری رفتار افراد به این سادگی ها نیست و داستان صفات ثابت نیز بیشتر شبیه افسانه است تا واقعیت.
به صورتی خلاصه میشل معتقد است تعامل موقعیت با ویژگی های شخصیتی مختلف است که در تعیین رفتار نهایی موثر است و نه صرفا وجود برخی صفات و ویژگی های خاص. به عنوان نمونه مردی را تصور کنید که در محیط کار به شدت مسئولیت پذیر است و روی حرف او می توان حساب کرد اما همین مرد ممکن است در خانه و در ارتباط با اعضای خانواده به عنوان فردی که نمی توان روی حرفش حساب کرد شناخته شود. یا دختری که علاقه خاصی به نظم در زمان ارتباط با دوستانش دارد اما والدین او از دست شلختگی هایش در خانه به تنگ آمده اند. در این موارد نشان می دهد افراد همیشه طبق یک الگو رفتار نمی کنند. اما آیا واقعا امکان پی بینی رفتار افراد نیز افسانه ای بیش نیست؟
فرمولی برای پیش بینی
میشل در پژوهش های متعدد خود در طی سال ها به این نتیجه رسید که در تعیین رفتار یک فرد جنبه های روان شناسی، اجتماعی و فیزیولوژی دخیل هستند که برآیند آنها باعث می شود افراد به شکلی نسبتاً متغیر با محیط در تعامل باشند . او به این جنبه های متعدد نام واحدهای شناختی – عاطفی را داده است و آنها را به پنج گروه تقسیم می کند:
1. راهبردهای رمزگردانی یا طبقه بندی اطلاعات دریافتی از محیط 2. توانمندی ها و راهبردهای خودگردانی که افراد با کمک آنها رفتار خود را بدون نیاز به مشوق های بیرونی شکل می دهند. 3. انتظارات و عقاید فرد از اینکه رفتار خودش و البته دیگران چه تاثیری می تواند داشته باشد4. اهداف و ارزش ها، 5. پاسخ های عاطفی
یک آزمایش خوشمزه یا نتایجی تاثیرگذار
آزمایش مارشمالو، که توسط میشل انجام شد ، یکی از آزمایش های موثر در روان شناسی است. اما مارشمالو چیست و چرا این ازمایش به این نام شناخته می شود؟ مارشمالو نوعی شیرنی پفی است که با آرد ذرت ، ژلاتین ، آب و شکر درست می شود، شاید شبیه ترین شیرینی در فرهنگ ما به آن باسلق باشد. در آمریکا این شیرینی یکی از خوراکی های محبوب و البته وسوسه برانگیز برای بچه هاست . هدف اولیه میشل در این آزمایش بررسی فرآیندهای شناختی بود که به افراد کمک می کند تا ارضای خواسته های خود را به تاخیر بیندازند.
برای این منظور آزمونگر هر کودک را به داخل اتاقی که در آن یک میز و صندلی قرار داده شده بود، می برد. روی میز داخل یک ظرف یک شیرینی مارشمالو قرار داشت و البته زنگی نیز در دسترس کودک بود. میشل از کودک می خواست تا روی صندلی بنشیند و سپس برای او توضیح می داد می تواند دو انتخاب داشته باشد ؛ اول اینکه بعد از خروج آزمونگر از اتاق و در صورتی که نمی تواند برای خوردن شیرینی صبر کند، زنگ را به صدا درآورد و با بازگشت آزمونگر شیرینی را بخورد، دوم اینکه صبر کند آزمونگر خودش هر زمانی که خواست باز گردد و آن وقت در عوض یک شیرینی دو شیرینی بخورد. چرا که در آن صورت آزمونگر به او شیرنی دیگری خواهد داد. نتیجه به دست آمده بسیار جالب بود!
اقلیتی از کودکان خویشتندار
برخی از بچه ها توانایی صبر حتی تا یک دقیقه را نداشتند در حالیکه برخی کودکان توانستند تا حدود بیست دقیقه در مقابل وسوسه خوردن شیرینی مقاومت کنند. این بچه های مقاوم البته فقط سی درصد از کودکان شرکت کننده در آزمایش را تشکیل می دادند. عکس العمل این گروه از بچه ها و روش هایی که به کمک آن سعی می کردند در مقابل وسوسه خوردن مقاومت کند بسیار جالب بود. برخی از این بچه ها با دست چشم های خود را می بستند، برخی آواز می خواندند و حتی برای بچه ها سعی می کردند با نشستن روی دست شان مانع از برداشتن شیرینی شوند. نکته مهم این بود که بچه هایی توانستند جلوی خود را بگیرند که توانستند حواس خود را پرت کنند.
بعد از سالها
هر چند نتایج اولیه این آزمایش به خودی خوب جالب توجه بود، در واقع آزمایش ها و بررسی هایی که بعد از آن صورت گرفت ارزش واقعی این آزمایش و نتایج آن را نشان داد.
در سال 1981 یعنی نزدیک سیزده، چهارده سال بعد از انجام این آزمایش بود که سر میز شام میشل متوجه نکته ای شد. او مشغول صحبت با سه دختر خود بود و نظر آنها درباره مورد ویژگی های شخصی و وضعیت درسی یکی دو تا از هم کلاسی های شان پرسید و همانجا بود که حدس زد باید رابطه ای بین میزان صبر و تحمل کودک و موفقیت های تحصیلی او باشد. میشل در گام اول برای 53 نفر از کودکانی که در مرحله اول در آزمایش شرکت داشتند و هنوز می شد آنها را پیدا کرد، پرسشنامه هایی فرستاد؛ پرسشنامه هایی که باید توسط والدین و معلمین آنها تکمیل می شد. با بازگشت پرسشنامه ها و تحلیل نتایج، میشل متوجه نکته مهمی شد؛ بچه هایی که در سنین پیش از دبستان توانسته بودند در مقابل وسوسه خوردن مارشمالو مقاومت کنند در دبیرستان از نظر وضعیت درسی موفقیت بهتری قرار داشتند و البته مشکلات رفتاری آنها در خانه و مدرسه نیز کمتر بود.
مطالعات بعدی نشان داد کودکانی که توانایی به تاخیر انداختن خواسته های شان را داشتند در سنین جوانی و بعد از آن، کمتر دچار مسائلی چون سوء مصرف مواد و اعتیاد شده و در روابط اجتماعی و زندگی خانوادگی نیز موفق تر بودند، چرا که میزان طلاق بین آنها کمتر بود.
از نظر شغلی نیز افرادی که توانایی به تاخیر انداختن ارضای خواسته های شان را داشتند، بیشتر دارای مشاغل ثابت بودند و موفقیت های بیشتری به دست آورده بودند.
پژوهشی با کاربرد فراوان
بررسی در رابطه با افرادی که توانایی به تاخیر انداختن ارضای خواسته های خود را دارند، محدود به همین گروه از افراد نشد و روان شناسان دیگر پژوهش های متنوعی را در گروه های سنی بالاتر انجام دادند.
این بررسی ها در واقع ادامه دهنده کارهایی شد که مدیریت خود (self control) را مورد بررسی قرار می داد. این مفهوم تا بیش از کارهای میشل نیز در روان شناسی مورد توجه بود. اما آزمایش میشل، جان دوباره ای به این مفهوم داد و باعث شد به صورتی گسترده درباره آن بحث شود.
البته بعدها آزمایش مارشمالو و دیگر کارهای میشل نقشی مهم در مفهوم هوش هیجانی داشت و توانست به خوبی نشان دهد برای موفق بودن در زمینه های مختلف صرف بهره هوشی نمی تواند وضعیت افراد را پیش بینی کند.
خود میشل نیز در سال های اخیر توجه اش به این سمت رفته که چه طور می شود از همان سنین پایین یعنی چهار تا هشت سالگی در کودکان تغییراتی را ایجاد کنیم تا بتوانند مدیریت بیشتری برخواسته های خود داشته باشند. اگر شما نیز دوست دارید در این زمینه اطلاعاتی داشته باشید می توانید به کتاب هایی که در زمینه هوش هیجانی و پرورش آن در کودکان نوشته شده است، سری بزنید. خوشبختانه چند کتاب بسیار خوب در این زمینه ترجمه شده و در بازار کتاب موجود است.

نرگس عزیزی ، کارشناس ارشد مشاوره